ارکیدهی موعود، تولد یک ایزد
قسمت: 26
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر بیست شش
به سوی شمال ۴
ارتاس : کاتاری حالا که بهم اعتماد کردید برای نجات پدرسالارتون به یک سری پیش زمینه ها نیاز دارم.
کاتاری : چه پیش زمینه ای ارباب ارتاس.
ارتاس : اولین موردش این هست که من هنوز سطح سه هستم ولی به خاطر قدرت زیادم میتونم با یک سطح بالاتر از خودم بجنگم ، برای این که بتونم از سد عنصر چوب سطح پنج پدرسالارتون عبور کنم نیاز هستش که به سطح چهار برسم.
کاتاری : اما ارباب ارتاس ما چطوری میتونیم کمکتون کنیم که به سطح چهار برسید.
ارتاس : من به منابع احتیاج دارم ، منابعی که من نیاز دارم موجودات سطح چهار هستش حالا از هر نوعی میخواد باشه.
وقتی این حرف رو زدم هر چهار فرمانده با تعجب و البته ترس به من نگاه کردند.
کاتاری همراه با کمی ترس : منظورتون از موجودات سطح چهار چی هستش ارباب ارتاس میشه واضح تر بگید.
ارتاس : هر موجودی که به سطح چهار رسیده باشه چه نوعیش مهم نیست حتی اگه راهنماییم کنید میتونم چند تا سطح چهار بال سیاه ها رو هم شکار کنم ، این واسه شما هم خیلی خوب میشه ، ایا اشتباه میکنم؟
کاتاری : نه ارباب ارتاس اشتباه نمیکنید ، فقط این که موجودات سطح چهار بسیار کمی وجود دارن و از اون کمتر سطح پنج ها هستن ، با این حال قبیله بال سیاه ها باید پنج یا شیش تا سطح چهار دیگه داشته باشه ، و البته باید حواستون به پدرسالارشون که سطح پنج هستش هم باشه.
ارتاس : من الان توانایی جنگیدن با یک سطح پنج رو ندارم پس تمرکزم روی همون سطح چهار ها باید باشه ، به نظرتون موج بعدی حمله بال سیاه ها کی اتفاق میافته.
کاتاری : در اخرین هفته هر ماه حمله بال سیاه ها اتفاق میافته ، پس بین بیست سه تا سی روز دیگه حمله بال سیاه ها اتفاق میافته.
ارتاس : خوبه وقت زیادی داریم ، من برای تکامل بعدیم ممکنه یک ماه رو در خواب به سر ببرم پس در این مدتی که وقت داریم میخوام دژ یخیتون رو براتون نفوذ ناپذیر کنم تا در زمان تکامل جای خودمم امن باشه.
کاتاری : ما در خدمت شما هستیم ارباب ارتاس.
ارتاس : وایت کینگ ، فرماندهان ، بریم به دژ بیرونی.
به همراه هر چهار فرمانده به سمت دژ حرکت کردیم و بیست روز تمام رو صرف ساختن دژی یخی که چند برابر دژ قبلی بود کردم.
دژ جدید از دیوارهایی پنجاه متری با چهار دروازه اصلی و صد ها برج دیدبانی که با کمان های زیادی مسلح شده بودند و دژی نفوذ ناپذیر رو تشکیل داده بودند.
در مرکز دژ قله کوه قرار داشت که چندین کمان غول پیکر برای استفاده چهار فرمانده اطرافش ساختم.
با تکمیل دژ ده ها هزار یتی میتونستن روی اون از خودشون و قبیلشون دفاع کنن و حالا دیگه بال سیاه ها هم نمیتونستن به راحتی به قبیله تنسی شمالی نفوذ کنن.
قلعه پرندم رو دقیقا روی قله کوه مستقر کردم و به همراه وایت کینگ و چهار فرمانده منتظر موندیم تا موج بعدی حمله بال سیاه ها از راه برسه.
در ظهر بیست پنجمین روز از اومدنم به قبیله تنسی موج بعدی حمله بال سیاه ها شروع شد و ده ها هزار بال سیاه همزمان به طرف دژ هجوم اورد...
کتابهای تصادفی
