فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

قلعه ی شیطان

قسمت: 89

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

در شمال و داخل قلعه‌ای کوچک که تنها پنج هزار نفر در آن زندگی می‌کردند، افرادی که پس از شکست پایتخت، خود را داخل قلعه دیده‌بانی به خاطر محیط سخت بیرون از دیوارها حبس کرده و به امید آن بودند تا فردی از شمال به پا خیزد و برای قیام به او پیوندند، ولی چنین امید و انتظاری بسیار کاذب بود چرا که فردی در شمال وجود نداشت تا جرعت فرماندهی قیام را داشته باشد، همگی فرار را انتخاب کرده و افراد این قلعه نیز به‌دلیل آن‌که شرایط فرار برایشان فراهم نبود به چنین امیدی دل بسته بودند.

داخل قلعه و مکانی که چندین والکری ایستاده بودند بحثی درباره کنترل مصرف و نگهداری تدارکات غذا بر قرار بود.

«گروه‌های شکار روز به روز طعمه کمتری می‌گیرن چنین اتفاقی تا به حال رخ نداده! یک چیزی اون بیرون داره حیوون‌ها رو شکار می‌کنه یا می‌ترسونه!»

«ارواح شیطانی به سرعت حرکت می‌کنن اگر اونا باشن کاری از دست‌مون ساخته نیست!»

«باید جمعیت رو کم کنیم! غذایی که در انبار داریم با این تعداد تنها برای یک هفته دووم میاره!»

«حتی با این‌که یک وعده در روز غذا می‌خوریم کافی نیست!»

تمام مسئولان قلعه به دنبال راهی برای نجات خود و اطرافیان‌ِشان بودند، قلعه‌ای که فردا درب‌هایش باز شد و چهار هزار نفر از جمعیت غیر نظامی را به بیرون فرستاد، بهانه‌ای که آن‌ها به بیرون فرستاده شدند نیز پیدا کردن قارچ‌های برفی و شکار حیوانات بود، با این‌حال این گروه غیر نظامیان قابل مقایسه با گروه شکارچیان نبودند و بیرون فرستادن آن‌ها به‌دنبال غذا برابر با کشتن آن‌ها بود، ولی حتی اگر آن‌ها می‌دانستند که به مرگ خود فرستاده می‌شوند چاره‌ای نداشتند، به آن‌ها پیشنهاد داده نشده بلکه دستور بود، اگر می‌ماندند بدلیل اجرا نکردن دستورات لردها اعدام می‌شدند، و حتی اگر قرار نبود اعدام شوند به زودی از گرسنگی می‌مردند.

در آن زمان و جستجو گروه برای غذا هیچ کدام نمی‌دانستند که هزاران چشم آن‌ها را تماشا می‌کنند و تنها زمانی که شب فرا رسید و بالای دروازه قلعه لردها که چهره‌شان سفید شده بود از آن‌که هیچ کدام از چهار هزار نفر برنگشته بودند ترسیده و با هزار نگهبان بر روی دیوارها آماده هر گونه اتفاقی بودند.

...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب قلعه ی شیطان را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی