اپ بازیگر فیلمهای ماورأطبیعی
قسمت: 22
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
شیهشینگلان دوباره پرسید: «پس آدمای بلندپروازی که هر کاری میکنند تا به خواستهشون برسند رو دوست داری؟»
لوون حقیقتا سرش را تکان داد. او افراد پاک و صادق را دوست داشت.
لوون طرف تظاهر شیهچی را دوست داشت. فقط خود شیهشینگلان بود که تمام شیائوچی را دیده بود.
شیهشینگلان پس از مقایسه خود با لوون، مخفیانه احساس کرد قابل مقایسه نیستند. او احساس کرد دیگر نیازی به صرف زمان برای لوون ندارد. انگشتش را به طرف لوون گرفت و ابرویی بالا انداخت: «بیا اینجا، میخوام یه راز بهت بگم.»
لوون به انگشت باریک و انعطاف پذیر خیره شد و ناخودآگاه جلو رفت.
«من شیهچی نیستم.»
چشمان لوون گرد و بدنش سفت شد. صدای شیهچی که به گوشش میرسید ناگهان تغییر کرد. این صدا کم و دلپذیر بود، و کمی غیرجدی «من شخصیت فرعی اون هستم.»
لبهای شیهشینگلان کمی قبل به عقب خم شده بود.
لوون مات و مبهوت عقب نشست. این ضربه به وضوح کمی برایش بزرگ بود و نتوانست از شوک رهایی یابد.
[چی گفت؟ من واقعا میخوام بدونم.]
[فکر کنم اون بهتر از لوونه. این شخص خیلی ضعیفه.]
شیهشینگلان میخواست بگوید از افرادی مانند لوون متنفر است، اما لوون عقب نشینی کرده بود. او قبل از اینکه بپذیرد شیهچی چند شخصیت دارد، مبهوت ماند. «واقعا» لوون با جدیت بیسابقهای صحبت میکرد: « من بهت احترام میذارم.»
شیهشینگلان با خونسردی بیرون زد: «بهت توصیه میکنم ساکت بشی.»
«آه؟» قیافه لوون مبهوت بود. اصلا خطر را متوجه نمیشد.
[اونا درباره چی صحبت میکنند؟ اوه، من واقعا میخوام بدونم، آه.]
[این قسمت متعلق به بخش خصوصیه و ربطی به طرح ...
کتابهای تصادفی
