اپ بازیگر فیلمهای ماورأطبیعی
قسمت: 10
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
عرق سردی بر تن یانجینگ نشست. بیش از همیشه احساس کرد شیهچی آدمی غیرعادی است.
شیهچی باید از دست شبح که عقربههای ساعت را تکان میداد الهام گرفته و ایدۀ پرتاب تاس به ذهنش رسیده باشد. این روش نادرست و شیطانی اما کارساز بود. او واقعاً با شبحی که در یک بعد نبود صحبت کرد.
***
«مخاطبان» بیرون فیلم ترسناک از جا پریدند:
[این تقلبه، آههه.]
[به جای این که از آدمها بپرسه از یه روح پرسید. لعنت، این جوریش رو ندیده بودم.]
[با عقل جور در میاد. اگه از رئیس زن بپرسی کسی رو کشته یا نه، اعتراف میکنه؟ روح زن توسط رئیس زن به قتل رسیده و توی آسانسور گیر افتاده؛ اون نمیتونه انتقام بگیره. شاید یکی پیدا بشه که بخواد کمکش کنه پس اصلا دم به تله نمیده.]
[سوال اینه که کی به یه همچین روشی فکر میکنه؟]
[هیس، این تازهوارد ترسناکه.]
***
درون فیلم، صورت شیهچی زیر نور شمع آرامتر شد. مردمکهایش رنگی کهربایی و گرم به خود گرفته بودند، اما بینشی عاری از احساسات درونشان بود.
«در این صورت چه جوری میتونیم بهت کمک کنیم؟»
شیهچی این را پرسید و دوباره تاسها را غلتاند.
کلمۀ روی میز ‘DOWN’ بود.
پایین؟ منظور از آن چه بود؟ شیهچی اخم کرد.
دوباره تاس انداخت و این بار مثل قبل بود، ‘LIFT'.
از آسانسور پیایین برو؟ شیهچی به نظر کمی متوجه منظورش شد و بلافاصله دوباره تاس انداخت.
این بار، کلمهای ظاهر شد که شیهچی معنیاش را نمیدانست. ‘JING’.
شیهچی اخم کرد، این واژهی عمومیای بود که معنایش را نمیدانست، ولی شبح زن عمدا او را خجالتزده نمیکرد.
شیهچی از یانجینگ پرسید: «واژهی انگلیسی جینگ به چه معنیه؟»
یانجینگ با تعجب گفت: «برادر شیه، چرا از من میپرسی؟ اگه تو نمیدونی، من از کجا بدونم... اِه؟ صبر کن...»
«جینگ؟» یانجینگ مشکوک به نظر میرسید: «این پینین[1] چینی نیست؟»
شیهچی: «......» شبح زن به انگلیسی مسلط نبود.
[هاهاهاهاهاها دارم از خنده میمیرم]
[هیچ کلمۀ انگلیسی وجود نداره که من ندونم. اگه این طوری باشه، اون پینین چینیه!]
[18 سال گذشته. همین که یادشه آسانسور میشه ‘LIFT’ خیلی خوبه. جای تحسین داره.]
[پس چرا به انگلیسی حرف میزنه؟ اگه ازش سوال بپرسن میتونه با دوی (بله) یا شی (بله) جواب بده. اگه پاسخش منفی باشه میتونه فو (نه) رو هجی کنه.]
[حرف نفر بالایی منطقیه، هاهاهاهاهاهاها.]
شیهچی فورا جلوی احساسات در هم پیچیدهاش را گرفت و به آنچه شبح زن قصد بیانش را داشت، فکر کرد.
جینگ؛ به احتمال زیاد معنیاش «چاه» بود.
بنابراین: پایین، آسانسور، جینگ. در کنار هم «از تونل آسانسور پایین برو» را میرساندند.
همان لحظهای که این جمله به زبان آورده شد، تلفنهمراه شیهچی زنگ خورد.
[پیشرفت داستان بروزرسانی شده است. بازیگر شیهچی باید از تونل آسانسور پایین برود، جسد شبح زن را پیدا کرده و آن را بیرون بیاورد. با استفاده از این روش، او به شبح زن کمک میکند از بند آسانسور خارج شود و از رئیس زن انتقام بگیرد.]
[تبریک، به این خاطر که تصمیم گرفتید به شبح زن کمک کنید، از این پس شبح زن دیگر به شما حمله نخواهد کرد.]
[شما سهم بسزایی در پیشرفت داستان داشتهاید. در حال حاضر میزان اکتشاف شخصی در داستان اصلی یعنی شبحی در لباس قرمز برابر با 45 درصد و میزان اکتشاف شخصی در داستان فرعی یعنی گو با سر بچه، 30 درصد است.]
درست زمانی که شیهچی قصد برملا کردنش را داشت، صدایی از تلفنهمراه یانجینگ به گوش رسید.
[اطلاعیۀ همگانی: همهی بازیگران لطفا توجه کنند، داستان اصلی شبحی در لباس قرمز تقریبا به نیمۀ انتهایی خودش رسیده. لطفا عجله کرده و عملکرد خوبی داشته باشید.]
چهرۀ شیهچی افسرده بود.
یانجینگ چند ثانیه ماتش برد و سپس ناسزا گفت.
«برادر شیه، گزارشدادن پیشرفت داستان اصلی یه تله نیست؟! اون تازهکارها مدت زیادیه با همن و سطح همدیگه رو می...