فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

خط خون

قسمت: 20

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

بعد از سپردن بچه‌ها به یکی از افراد مورد اطمینان، از کندو خارج شدند و مقابل ژوپین قرار گرفتند. او در اتاق شکنجه را باز کرد و پرسید:

- می‌دونین من وقت گذروندن تو این‌جا رو خیلی دوست دارم، مخصوصا وقتی ملکه و پادشاه کندو همراهیم می‌کنن‌.

آراس و خیری سر تکان دادند و زمزمه کردند:

- می‌دونیم.

ژوپین گفت:

- می‌دونین چه اتفاقی برا افراد کندو می‌افته؟

به نفی سر تکان دادند و آراس جواب داد:

- با بدنی که برای ما می‌سازین فکر نکنم واقعا اعضامون رو بفروشین یا برده بشیم اما واقعا باهامون چکار می‌کنین رو نمی‌دونیم.

ژوپین به پشتش را به صندلی تکیه داد و خیلی راحت گفت:

- می‌خوریمتون.

آن دو با چشمانی کاملا باز، به آرمیلا و هورام نگاه کردند. سرشان را به تایی...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب خط خون را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی