خط خون
قسمت: 20
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
بعد از سپردن بچهها به یکی از افراد مورد اطمینان، از کندو خارج شدند و مقابل ژوپین قرار گرفتند. او در اتاق شکنجه را باز کرد و پرسید:
- میدونین من وقت گذروندن تو اینجا رو خیلی دوست دارم، مخصوصا وقتی ملکه و پادشاه کندو همراهیم میکنن.
آراس و خیری سر تکان دادند و زمزمه کردند:
- میدونیم.
ژوپین گفت:
- میدونین چه اتفاقی برا افراد کندو میافته؟
به نفی سر تکان دادند و آراس جواب داد:
- با بدنی که برای ما میسازین فکر نکنم واقعا اعضامون رو بفروشین یا برده بشیم اما واقعا باهامون چکار میکنین رو نمیدونیم.
ژوپین به پشتش را به صندلی تکیه داد و خیلی راحت گفت:
- میخوریمتون.
آن دو با چشمانی کاملا باز، به آرمیلا و هورام نگاه کردند. سرشان را به تایی...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب خط خون را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی


