فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

خط خون

قسمت: 12

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

مرد بیچاره التماس را بی‌فایده و مرگ را نزدیک دید. بدنش به شدت می‌لرزید و اشک‌هایش با هق‌هق بلندی روی صورتش جاری بودند. قصاب پشت سرش رفت. با دست آزادش فک مرد را گرفت و صورتش را بالا آورد. چاقو را بر روی سیب آدمش قرار داد و به یک سمت گلویش خم کرد. هم‌زمان با فشردن چاقو، آخی از میان لب‌هایش و خون بر روی گلویش جاری شد. وارتان مهلت زاری بیشتر به او نداد و با حرکتی محکم و سریع، چاقو را بر گردن مرد کشید.

به محض بریدن رگ‌ها و نای او، خون فواره زد و روی دستان قصاب و داخل حوضچه ریخت. حالا صدای جاری شدن خون و خر‌خری که جای ناله از نای بریده مرد بیرون می‌آمد، در فضا پیچید. نگهبان او‌ را آرام داخل حوضچه انداخت تا لرزش‌های جسمش تمام شود و زندگی بدنش را ترک کند.

نفر بعدی دخترک خندان بود. بدنش به شدت می‌لرزید، اشک‌هایش روان بود و صدای خنده‌اش در آن فضا می‌پیچید. از شدت خنده پاهایش سست شده بودند و توان راه رفتن نداشت. صورت خندان و خیس از اشکش را سمت آرمیلا چرخاند و بریده بریده پرسید:

- می... شه... تو... نگهم... داری؟

آرمیلا به ژوپین نگاه کرد، مرد دستش را به نشانه اجازه تکان داد و لب زد:

- برو.

با تایید ژوپین سمت دختر رفت و بازویش را گرفت. نگهبان عقب رفت و آرمیلا دختر را به سمت حوضچه کشاند. وقتی قصاب گردن دختر را برید، خون روی دست و لباسش ریخت اما او را تا آخرین لحظه رها نکرد. دیگر افراد هم خواستند که آرمیلا و هورام آن‌ها را به سمت حوضچه ببرند و نگه دارند.

بعد از ذبح هر شش نفر، هورام رو به ژوپین کرد و پرسید:

- الان دیگه می‌تونیم بریم؟

ژوپین نگاهش را از چهار جسم در حال پوست‌گیری گرفت و گفت:

- برین اما یادتون نره اول خودتون رو تمیز و لباساتون رو عوض کنین.

هر دو فقط سر تکان دادند و بازو در بازوی هم، با گام‌هایی لرزان به سمت خروجی رفتند. وقتی نزدیک ژوپین رسیدند، آرمیلا، هو...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب خط خون را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی