فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

خط خون

قسمت: 10

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

آن‌ نگهبان بیرون ورودی منتظر ماند و خدمتکاری با هیکل درشت، آن‌ها را به اتاق ژوپین راهنمایی کرد. در این سال‌ها چندباری به ملاقات ژوپین رفته بودند اما همه این ملاقات‌ها در دفتر مدیریت تالار جشن انجام شده بود نه داخل خانه شخصی ژوپین.

خدمتکار چنان پر شتاب حرکت کرد و آن دو را دنبال خود کشید مه فرصت نگاه دقیق به اطراف و دیدن جزئیات را پیدا نکردند. فقط متوجه شدند که دفتر ژوپین در طبقه دوم و در پیچ راه‌رویی ناپیدا قرار دارد. مرد در زد و بدون این‌که منتظر پاسخ باشد، با صدایی زمخت و خشن گفت:

- سرپرستای محصولات اومدن، رئیس.

- بفرستشون داخل.

خدمتکار در را باز کرد و بعد از عبورشان از درگاه، در را دشت‌ سرشان بست. ژوپین پشت میز کارش نشسته بود و قفسه‌های

پشت سرش مملو از کتاب بودند‌. رئیس به صندلی‌های جلو میز اشاره کرد تا روی آن بنشینند. سپس شروع به صحبت کرد:

- خواستم بیاین این‌جا تا چند مورد رو براتون روشن کنم.

حین مکث کوتاهی، دستانش را روی میز به هم قلاب کرد و ادامه داد:

- اگه به هر نحوی تو انجام وظایفتون کوتاهی کنین، اگه یکی از محصولات کیفیت مناسب رو پیدا نکنه یا در این حین تلف بشه؛ هر اقدام به فراری و...

بلند شد و کتابی را به داخل فشار داد. قفسه کتاب کمی داخل دیوار و بعد به سمت راست حرکت کرد. دری فولادی با قفل رمزی نمایان شد. ژوپین رمز عبور را زد و اتاقی تاریک را نشان داد. در همین حین توضیح داد:

- ... کلا هر چیزی که باعث ضرر من بشه، مقصرش شما دو تا شناخته می‌شین و کارتون به این اتاق کشیده می‌شه.

در را بست و کتاب‌خانه را به حالت اولش برگرداند. وقتی دوباره پشت میزش نشست، گفت:

- این‌که توی اتاق چی هست، بمونه برای موقع اولین تنبیه‌تون. الان همین‌قدر بدونین که تو اون اتاق ه...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب خط خون را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی