فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

ارکیده‌ی موعود، تولد یک ایزد

قسمت: 51

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

حلقه 3

Ch 51

آرتاس: «من هنوز سرم داره درد می‌کنه، در این یک روز اتفاق خاصی هم افتاده؟»

آکیدانا: «خیر ارباب، یکی دوبار ملکه کاساندرا و پدرسالار به اینجا اومدند و جویای احوال‌ِتون بودند و من هم که در آخرین لحظه یخ زدنتون دیده بودم که شما هیچ مقاومتی انجام ندادیم حدس زدم این یک مورد خود خواسته بوده برای همین خیال اون‌ها رو راحت کردم و گفتم همه چیز تحت کنترل‌ِتونه.»

آرتاس: «کار بسیار خوبی کردی و حدس تو هم درست بوده، به نظرم حلقه‌ی جعلی که من ساختم ده برابر بهتر از خود حلقه اصلی بوده، و حالا النور حلقه اصلی رو رها کرد و داخل حلقه جعلی من ساکن شده، صبر کنید ببینم بازم می‌تونم با النور ارتباط برقرار کنم.»

بعد از کمی تمرکز و فرستادن مانا به حلقه.

النور: «شاگرد جوانم یا بهتره از الان دیگه شما رو ارباب جوان خطاب کنم، هرچی نباشه جلوی شما حتی قوانین خدایان سر تعظیم فرود میارن.»

آرتاس: «خوشحالم که با موفقیت تونستی به این حلقه وارد بشی، خوب حالا به نظرت وقتش رسیده که به طرف خدای باد حرکت کنیم؟»

النور: «ارباب جوان، یک خبر خوب دارم و یک خبر بد، خبر خوب اینه که حلقه‌ای که تو ساختی بیشتر از اون چه که فکرش رو می‌کنی خاص هستش و حتی چاک هم می‌تونه داخل همین حلقه ساکن بشه و نیازی به ساخت حلقه دومی نیست و اما خبر بد، حالا که تونستم قدرت بیشتری رو از حلقه قرض بگیرم متوجه شدم که چاک از قبل به خدمت یکی دیگه در اومده.»

آرتاس با کمی ناراحتی: «آیا متوجه نشدی چه کسی تونسته کنترل چاک رو بدست بیاره؟»

النور: «دقیقا جهتی هستش که ما داریم به طرفش حرکت می‌کنیم.»

آرتاس: «ما داریم به طرف بالتای حرکت می‌کنیم، یعنی اون جزئی از قبیله بالتای هست؟»

النور: «من در این مورد بی‌اطلاعم و فقط می‌تونم مکان تقریبی‌اش رو حس کنم ارباب جوان.»

آرتاس: «ما به اون طرف حرکت خواهیم کرد و زمانی که به اون برسیم متوجه می‌شیم که با چه تهدیدی مواجه هستیم.»

النور: «هرطور که ارباب جوان امر کنن.»

آرتاس: «آکیدانا، وایت، کاتاری، تمام نیروها رو در آماده باش کامل قرار بدید جزیره شناور رو با تمام سرعت به طرف قبیله بالتای به حرکت در بیارید، برای هیچ تهدیدی در سر راه تا زمانی که دستور توقف ندادم جزیره رو متوقف نکنید خودم تمام تهدیدات پیش رو، رو از میان بر می‌دارم.»

آکیدانا: «هرچی ارباب امر کنن، ارباب می‌تونم بپرسم که آیا اتفاق خاصی افتاده.»

آرتاس: «من برنامه داشتم دومین خدای عنصری رو که داخل پاندورا ساکن هستش تصاحب کنم ولی حالا فهمیدم که اون مدتی هستش که اربابی برای خودش پیدا کرده، من باید هرچه زودتر اون شخص رو پیدا کنم و کنترل ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب ارکیده‌ی موعود، تولد یک ایزد را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی