فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

ارکیده‌ی موعود، تولد یک ایزد

قسمت: 34

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر ۳۴

همه چیز برای وایت کینگ ۳ ، شهر باستانی.

یک ماه از برگشتم پیش وایت گذشته بود که نشانه هایی از پایان انزوا رو در خودش نشون داد.

گلوله پشمی سفید رنگ کم کم شروع کرد به ریزش و بعد از یک ساعت در روی تختی که قبلا وایت روی اون خوابیده بود حالا فقط تپه ی کوچیکی از پشم هایی به سفیدی برف ریخته بود.

بعد از چند دقیقه پشم ها شروع کردن به تکون خوردن و از زیر اونها وایت اومد بیرون که بدنش جز این که عضلانی تر شده بود ظاهرا تغییر خاصی نکرده بود.

البته قبلا فهمیده بودم که از تحول چهارم به بعد بدن تغییرات کمتری به خودش میبینه و بیشتر روی حجم مانا ، کیفیت مانا ، درک بیشتر از مانا و تکامل و رشد اگاهی تاثیر میذاره.

وایت از روی تخت بلند شد خودش رو تکونی داد و پشم را های باقیمونده ای که روی بدنش بود رو به پایین ریخت و از تخت پایین اومد و مثل همیشه در مقابلم زانو زد.

وایت : ارباب.

ارتاس : دوست من خوشحالم که تونستی به سلامت از چهارمین تکاملت بیرون بیای.

وایت : از لطف شما سپاس گذارم ارباب.

ارتاس : خوب دوست من وقتی تو خواب بودی اتفاقات جالبی افتاد و من تونستم یک موجود سطح پنج دیگه هم برات شکار کنم که مطمئنم روند سطح پنج شدنت رو تسریع میکنه حالا هم بیا بیرون از قلعه تا کمکت کنم پنجمین تکاملت رو انجام بدی.

وایت : هرچی ارباب امر کنن.

بعد از اون همینطور که از قلعه خارج میشدیم داستان مادیان و اصل نسبش رو برای وایت تعریف کردم که باعث تعجب اون هم شد با من در مورد نجات مادیان هم نظر بود.

بعد از رفتن پیش اجساد موش کور و آخوندک حیله گر اونها رو از انجماد خارج کردم و بین وایت و اجساد نشستم و دو گرد باد تاریک رو احضار کردم و بعد از سه چهار ساعت تونستم تمام مانای اجساد رو وارد بدن وایت کنم.

بعد از اون وایت دوباره احساس خواب الودگی کرد و قبل از این که خوابش ببره خودش سریعا به اتاقش رفت و روی تخت دراز کشید و به خواب عمیقی فرو رفت.

مدت خواب وایت این بار بیش از سه ماه زمان برد و در این مدت من چند بار به قبیله تنسی سر زدم و روند آموزش ده هزار سرباز جدیدم رو که به اونها اسم ارتش سایه رو داده بودم برسی کردم.

از این ده هزار یتی یک صد نفرش رو خودم شخصا قبلا به سه عنصر تکامل داده بودم و الان همگی سطح سه تکامل یافتگی بودن و فرمانده اونها کاتاری سطح چهار بود و بقیه اونها هم سطح دو و یک بودند که همگی فقط عنصر سایه رو داشتند.

تمام ارتش به تکنیک بال های سیاه مجهز شده بودند و تخصصشون حرکت در سایه و حمله با نیزه های تاریکی بود که اونها رو بسیار کارآمد میکرد.

بعد از سه ماه وایت از خواب بیدار شد و این بار تغییرات ظاهری وایت من رو انگشت به دهان گذاشت و تغییر خود من در مقابل اون هیچ محسوب میشد.

وایت حالا تبدیل به یک مرد جوان حدودا سی ساله با بدنی بسیار عضلانی و بزرگ و قدی دو متری و موهای بلند سفید شده بود.

ظاهر فعلی وایت چنان ابهتی بهش داده بود که نظی...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب ارکیده‌ی موعود، تولد یک ایزد را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی