فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

ارکیده‌ی موعود، تولد یک ایزد

قسمت: 30

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر ۳۰

به سوی شمال۸

چندین روز رو به موشکافی و جستجوی عناصر امپراطور شب سپری کردم و بعد از حدود هشت روز تونستم رد عنصر یخی رو پیدا کنم.

چند روزی هم به جذب عنصر یخی پرداختم و بعد از بیست روز تونستم به عنصر یخی سطح پنج مسلط بشم.

بعد از اون چند روزی رو استراحت کردم تا انرژی از دست رفتم رو بازیابی کنم ، جستجوی عناصر داخل مغز و اگاهی یکی دیگه ، موردی طاقت فرسا و سخت بود و فشار زیادی بهم وارد میکرد.

بعد از یک هفته استراحت مطلق دوباره کارم رو شروع کردم و این بار باید خیلی عمیقتر میرفتم تا بتونم ردی از عنصر تاریکی رو پیدا کنم.

پیدا کردن عنصر تاریکی برام یک ماه تموم وقت گرفت و جذب اون کمی بیشتر از دو ماه تا تونستم عنصر تاریکی سطح پنج رو بدست بیارم.

حدود چهار ماه بود که به انزوا رفته بودم و ثمره این چهار ماه دو عنصر قدرتمند سطح پنج بود ، حالا وقتش بود که خودم روبه سطح پنج برسونم.

حالا که عنصر تاریکی رو داشتم میتونستم خیلی سریعتر جذب هزاران بال سیاه و امپراطور شب روبه اتمام برسونم.

به طرف کوه یخ زده بال سیاه ها رفتم و اول یخ های دورشون رو جذب کردم بعد از اون جسد امپراطور شب رو هم روی تپه اجساد گذاشتم و با استفاده از گرداب تاریک شروع به جذب مانای اجساد کردم.

جذب مانای بال سیاه ها بسیار سریعتر از اون چیزی که فکر میکردم تموم شد و در حدود یک روز خورده ای بعد تمام اجساد و امپراطور شب رو جذب کرده بودم و از اون ها غباری تاریک بیشتر نمونده بود که اون هم بعد از چند دقیقه ناپدید شد.

از تاثیری که عنصر تاریکی تکامل یافته روم گذاشته بود شگفت زده شده بودم و در فکر بودم وقتی که بدنم هم سطح پنج بشه و قدرت بدنیم و مانام با عناصرم هماهنگ بشن دیگه چقدر میتونستم قدرتمند بشم.

بیشتر از همه هم در فکر بودم که ایا میتونم مثل امپراطور شب بتونم خودم رو در سایه ها پنهان کنم و غیر قابل دیدن بشم یا نه.

وقتی کارم با اجساد تموم شد خواب سنگینی بهم غالب شد و مطمئن شدم که تونستم به اوج سطح چهار برسم و بدنم اماده تکامل به سطح پنج هستش.

برای احتیاط یک لایه یخ دایره ای شکل بزرگ دور خودم ساختم و ذهنم رو از هر چیزی خالی کردم و خودم در مرکز این گوی یخی به خواب عمیقی فرو رفتم.

راوی : ارتاس بدون این که خودش متوجه بشه مدت زیادی در گوی یخی محصور بود و بدون این که بدونه در دنیای بیرون چه چیزی در جریان هستش مراحل تکاملش روبه آهستگی طی میکرد.

در دنیای بیرون وایت کینگ به همراه پدرسالار و چهار فرمانده روی قویتر شدن و همچنین توانایی تکلم و صحبت کردن تمرین میکرد.

بعد از چندین ماه وایت کینگ تونست صحبت کردن رو به طور کامل فرا بگیره و خیلی راحت با یتی ها ارتباط برقرار کنه.

در طول این مدت پدرسالار هم با اون تمرین میکرد و تونست عنصر وایت کینگ که عنصر باد بود رو به سطح سه برسونه و الان وایت کینگ که الان بیشتر فقط وایت صداش میزدن به راحتی حتی میتونست تا روی ابرها پرواز کنه....

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب ارکیده‌ی موعود، تولد یک ایزد را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی