فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

ارکیده‌ی موعود، تولد یک ایزد

قسمت: 21

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل بیست یکم.

سومین تحول ، استاد

با فرو رفتن تمام تیر های تاریکی در بدن کرم اهنین ، کرم اهنین اخرین استقامت خود را نیز از دست داد و به سمت طبقات پایین شهر سقوط کرد.

وقتی سقوط کرم اهنین رو دیدم به طرف طبقات پایین حرکت کردم و دیدم کرم به خاطر بدنش که توسط تیر های اهنین من به بدنه سخره ای شهر میخ شده بود اویزون شده و سر کرم نزدیک زمین معلق شده بود.

بلافاصله رفتم پایین و متوجه شدم کرم هنوز زنده هستش ولی دیگه توان دفاع از خودش و حرکت کردن رو نداره.

با دیدن وضعیت کرم کم کم شروع کردم به درست کردن تیر های اهنی و به میخ کشیدن باقیمونده کرم اهنین ، با این کار دیگه جلوی کرم اهنین رو از هر گونه تحرکی گرفتم.

بعد چند ساعت تلاش تونستم کرم اهنین رو کاملا به دیوار میخ کنم بعد از اون هم با عنصر روشناییم کمی شروع کردم به احیا کرم اهنین در حدی که به خاطر از دست دادن خون جون خودش رو از دست نده.

بعدش از انگشت هام ریشه های سوزنی شکلم رو بیرون دادم و اون ها رو از طریق دهان بزرگش فرستادم و اطراف مغزش پخش کردم سپس همه رو وارد مغزش کردم.

با ورود سوزن ها به مغز ، کرم اهنین چنان نعره ای کشید که تمام شهر و کوه رو به لرزه در اورد ولی با این حال کاری از دستش بر نمی اومد.

محیط کوه به نفع من عمل کرده بود و تونسته بودم با یه استراتژی درست حسابی موجودی که یک سطح از خودم قویتر بود رو به دام بندازم.

قبلا حتی فکر چنین عملی هم برام غیر ممکن بود ولی با کمک مجموعه قدرت های عنصری بی مانندم تونسته بودم این امر رو عملی کنم.

بعد چند ساعت تلاش تونستم عنصر فلزیم رو از سطح دو به سطح سه جهش بدم که فوق العاده بود.

برای امتحان یه تیر فلزی درست کردم و متوجه شدم که عنصر فلزم در مقابل قبل به شدت محکم تر شده بود و الان در حد فولاد محکم و قویتر شده بود.

حالا وقتش بود که کار کرم رو تموم کنم.

یه تیر تاریکی دیگه درست کردم و میخواستم باهاش جایی که مغز کرم اهنین قرار داشت رو هدف قرار بدم که یک دفعه صدایی توی ذهنم شنیدم که شروع کرد با من صحبت کردن.

النور : صبر کن کرم رو الان نکش.

ارتاس : جااااان ، النور تو توی ذهن من چیکار میکنی چطور میتونی با من صحبت کنی ، مگه نگفته بودی که روح تو داخل حلقه ساکنه و فقط ماجراجویی های منو تماشا میکنی که حوصلت سر نره.

النور : اینقدر سوال الکی نپرس زیاد وقت ندارم چون این کار فشار زیادی رو بهم تحمیل میکنه و فقط در مواقع خیلی ضروری میتونم باهات صحبت کنم.

ارتاس : که اینطور خوب بگو چرا میخوای کرم رو نکشم.

النور : میخواستم یه چیزی ازت بپرسم ، احتمالا تا حالا متوجه شدی که وقتی دوتا قدرت عنصری رو با هم ترکیب میکنی قدرت فوق العاده قویتر میشه.

ارتاس : اره متوجه شدم برای همین معمولا قدرت هام رو با عنصر رعد یا باد تقویت میکنم.

النور : خوب تا اینجاش رو پس فهمیدی ، من متوجه شده بودم که خاص هستی ولی نمیدونستم که میتونی از ب...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب ارکیده‌ی موعود، تولد یک ایزد را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی