فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

ارکیده‌ی موعود، تولد یک ایزد

قسمت: 5

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر پنجم.

اگاهی اولیه ، قدرت های عنصری ، کاوش.

با تخلیه کامل مانای کرم خاکی غریزه ی ارکیده باری دیگر فعال شد البته این بار نه برای بقا بلکه برای تحول اوج سطح اول عنصری خودش بود.

ریشه های طلایی رنگ ارکیده مثل پیله ای به دور ارکیده سرخ پیچیدند و تخم مرغی طلایی شکل را شکل دادند که زیر نور افتاب به زیبایی افتاب تابان بهشت میدرخشید.

تحول اوج در یک سال نیم از عمر ارکیده سرخ اتفاق افتاد و این تحول به مدت شش ماه به طول انجامید.

در ماه ششم تحول اوج ارکیده سرخ به پایان رسید و پیله تخم مرغ شکل شروع به باز شدن کرد.

پیله همانند غنچه گل ارکیده که در بهار باز میشد زیر تابش نور زیبای خورشید شکفت و باز شد.

در مرکز این غنچه طلایی رنگ یک ارکیده سرخ سه متری با تنه ای به قطر حدود چهل سانتی قرار داشت که ده ها گل زیبای ارکیده سیاه رنگ اطراف او را گرفته بود.

ارکیده به غیر از رنگش که به سیاه با رگه هایی از طلایی رنگ تغییر کرده بود.

در مرکز تنه خودش یک سوراخ کوچک به شعاع ده سانتیمتر قرار داشت که با نوری سفید رنگ میدرخشید.

در مرکز این نور سفید یک اگاهی جزئی به وجود اماده بود که حاصل تحول عنصری ارکیده سیاه بود.

این تحول باعث تفکری جزیی در ارکیده شده بود.

ارکیده برای اولین بار نه از روی غریزه بلکه از روی اگاهی داشت به محیط اطراف نگاه میکرد و درک اولیه ای از محیط اطراف خود کسب میکرد.

ارکیده سیاه به مدت یک روز فقط به درک محیط اطراف پرداخت و برای اولین بار سعی کرد صحبت کند ولی متوجه شد زبانی برای صحبت ندارد و بینایی و شنوایی او هم حاکی از اگاهی معنوی او بود که باعث میشد بتواند محیط اطرافش را کند کاو کند.

ارکیده سیاه با انرژی معنوی خود سعی کرد صحبت کند و ارتعاشاتی نامفهوم از او ساتع شد که مشابه غرش رعد برق در طوفانی ترین و تاریک ترین لحظات سال بود.

اگاهی ارکیده به او اجازه تفکر جزیی را میداد ولی صحبت نه و به جای کلمات غرش های رعد اسا از منبع نورانی درون تنه ارکیده خارج میشد.

ارکیده کم کم خاطرات زندگی دو سال گذشته خود را به یاد اورد.

صحبت های نور عظیم و همینطور صحبت های فرمانروایان قاره ها را به یاد آورد.

او صحبت های انها را تجزیه و تحلیل کرد و با کنارهم قرار دادن ان صحبت ها توانست درکی کلی از زبان داشته باشد.

ارکیده باری دیگر سعی کرد که با ارتعاشات معنوی سخن گوید و با تمرکز کامل ارتعاشی کوچک به وجود امد و از دل این ارتعاش جمله

)من چی هستم) خارج شد.

ارکیده خوشحال بود از این که توانسته بود صحبت کند و غرق در تفکر بود که او کیست.

میدانست که یکی از دلایل وجودیت او رعد برق عظیمی بود که توسط ایزدان اسمانی نازل شده بود.

با این حال او میدانست که منشا وجودیتش باید از چیزی غیر از ایزدان باشد زیرا حتی نور عظیم هم توانایی پیدا کردنش در میانه دریاچه خونین را نداشت.

ارکیده حس ازادی میکرد ، ارکیده از حس اگاهی احساس شادی میکرد ، از حس صحبت کردن ل...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب ارکیده‌ی موعود، تولد یک ایزد را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی