فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

قلعه ی شیطان

قسمت: 113

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

هازارد ترسیده بود، حتی با وجود آنکه بدنش معنی ترس را متوجه نمیشد از درون و از قدرت الهی موجودی که در برابرش بود نمی¬توانست غافل شود. با آن نگاهی به ملکه مادیان کرد.

کاملاً خود را بر زمین چسبانده بود. ملکه مادیان به عنوان یک بی¬خدا در مرکز خانه خدای نابودی و در برابر یک نیمه خدای آن بود، اگر می¬مرد هیچ بهانه¬ای وجود نداشت.

«من هازارد_»

«سکوت کن و بنشین، زمانی برای معرفی ندارم!»

هازارد که تنها می¬خواست از هویت موجود روبه¬رو با خبر شود از آنجایی که سیستم را در اختیار نداشت ناامیدانه نشست. ولی حداقل مطمئن شد که این نیمه خدا قرار بود حداقل کاری برای او انجام دهد و شاید آن کار فرستادن او به خانه بود که به آن بسیار امید داشت ولی ...

«تو هنوز به اینجا تعلق نداری! تو هنوز دنیات را فتح نکرده¬ای! تو کُندی!»

هازارد مورد رگبار طعنه¬ها قرار گرفت. نیمه خدا از روند رشد هازارد خشنود نبود و ترجیح می¬داد با نابغه¬های تازه¬کار سرگرم شود ولی خدای بالایی به او دستور داد.

«اگر خداوندم مرا مأمور نمی¬کرد در وسط نبرد به اینجا نمی‌آمدم، پس سریع گوش کن!«

پس از گفتن حرفش کریستالی هشت‌گوشه‌ سفید بر زمین گذاشت.

«با شکستن این می¬توانی دایره احضار به دنیای خودت را باز کنی!»

هازارد که آن را شنید دستش را به سمت کریستال آورد تا آن جواهر بنفش رنگ را بردارد ولی کریستال توسط نیمه خدا برداشته شد.

«برای مرگ بسیار عجله داری!»

«مرگ؟»

نیمه خدا بسیار عصبی¬تر شده بود.

«اسطوره¬ها چند ماه دیگر بر دنیای تو فرود می¬آیند! چگونه می¬خواهی با این قدرتت در برابر آنها بایستی؟ یک افسانه‌ای؟»

نیمه خدا سپس بلند شد و کریستال را به ملکه مادیان داد.

«بدعت¬گذار! در اینجا می¬مانی و تکان نمی¬خوری! تنها زمانی که سر ده موجود افسانه¬ای را برایت آورد کریستال را در اختیارش می¬گذاری! در غیر این صورت چیزی جز مرگ در انتظارت نیست!»

پس از آن نیمه خدا نگاهی جدی به هازارد کرد.

«اگر حال برگردی از میلیون¬ها خط زمانی نیز زنده نخواهی ماند، بهتر است به تنهایی این آزمایش را پشت‌سر بگذاری چرا که خدای نابودی نمی¬خواهد هیچ استثنایی قائل شود.»

با آن بدنش شروع به کم¬رنگ شدن کرد با این¬حال گویی نگاهش همیشه بر این دو بود و حتی در زمان ناپدید شدنش نیز هازارد می¬توانست آن را مشاهده کند.

در سمت دیگر ماری کریستال را با دو دست گرفت و به هازارد نگاه کرد.<...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب قلعه ی شیطان را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی