قلعه ی شیطان
قسمت: 112
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
راه رفتن در سکوت برای هازارد در چند روز اخیر عادی نبود. با گذر از دروازه که اجساد نگهبانان انسان مانند که قدرتشان در اوج سطح حماسی بوده و به¬آرامی در حال ناپدید شدن بودند، ملکه مادیان ترسیده و پس از آنکه حتی نمی-توانست به قرارداد پس از تمام حملات پیاپی که انجام داده بود و قدرت پشتیبان هازارد اعتراض کند، با ترس او را مانند خدمتگزاری وفادار دنبال می¬کرد.
از طرفی دولاهان که نمی¬گذاشت سکوت بر جمع ساکن شود، حال در شوک و سکوت بود. او به¬عنوان موجود مرده¬ای که زمانی زنده بود از وجود این خدای معروف با خبر بود. رقصنده مرگ تنها همسر یکی از قدرتمندترین خدایان و حال فردی که او دنبال می¬کرد، مورد توجه رقصنده مرگ بود.
البته چنین چیزی معنای دیگری نیز داشت؛ اگر رقصنده مرگ در کاری دخالت داشت همیشه عروسک¬گردان بزرگ نیز در آن دستی داشت. نگاه او هازارد را ترک نمی¬کرد و جرئت نداشت وراجیش را ادامه دهد. موجود مقابلش فراتر از درک او بود و او که با این موجود دوئلی داشت می¬توانست از دوئل خود با او برای ساعت¬ها داستان بگوید و بر نام آینده خود ببالد و بی¬سر جان بدهد.
از طرفی پنج زن ترسیده بودند. زمانی که گابلین¬ها آنها را نگه¬می¬داشتند برای جلوگیری از خودکشی زنان به آنها مخدری موقت می¬خوراندند که ملکه مادیان در همان اول اثرات اعتیاد را پاک کرد. نگاه آنها بین این سه موجود قدرتمند جابه¬جا میشد و تنها با رسیدن به کلیسایی بسیار عظیم ایستادند.
هازارد در جلو و مقابل دروازه که تنها اسلحه¬هایی در جلوی دروازه مانده بود که آنها نیز در حال نابود شدن بودند، دروازه را فشار داد که با صدای گوش-خراشی همراه بود و سالن عظیم پشت آن را نمایان کرد که صدها فرد با لباس سیاه و بنفش بر زمین افتاده و در حال خاکستر شدن بودند.
«یعنی چی؟!»
هازارد عصبی بود. حال تنها خواسته او برگشت به دنیایش بود، ولی حالا در این دنیای پر از هرج¬ومرج هیچ کشیش نابودی را پیدا نمی¬کرد. هیچ موجودی متعلق به نابودی زنده نبود. آیا خدای نابودی ضعیف بود که عابدانش همه مرده بودند؟ هازارد در شوک بود و احتمال¬هایی که شاید بتواند وضعیت حاضر را تعریف کند گم شده بود. با اینحال گویی کسی صدایش را شنید و موجودی را دید که با پوستی سفیدتر از نگهبانانی که دی...
کتابهای تصادفی


