قلعه ی شیطان
قسمت: 101
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
صدای قدم گذاشتن بر روی استخوان¬های به¬جا مانده از موجودی که روزی در این عمق از نابودی، شهرت زیادی داشت، میتوان گفت از چنگال¬ها تا نفس خورنده¬ی آن موجود افسانه¬ای زیادی خاطره زخم¬های خوبی نداشتند، ولی با قرار گرفتن در مقابل کسی با شهرت برتر و قدرتی مغلوب کننده¬تر جز استخوان¬های خشک شده¬اش طی هزاران سال چیزی دیگر باقی نمانده و حال با حرکت گله¬ای تعداد زیادی از گابلین¬های آبیسال، موجوداتی در رتبه لرد با گروه¬های بیش از صدهزار نفری در این منطقه آبیس، صدای راهپیمایی و فریاد شمن¬های لُردوارشان؛ چنین لشکری به سمت مقصد خود می¬رفتند و استخوان¬های فروریخته و خرد شده اژدهای فراموش شده را زیر پا می¬گذاشتند.
در جلوی این ارتش آرک شمن گابلین حماسه¬ای بر روی یک وایرن آبیس سوار شده و درحالی¬که چشمان تیزبینش اطراف را برای گذر قبیله عظیمش از این مکان خطرناک اسکن می¬کرد به عقب برگشت و شروع به صحبت با زبانی اصیل از گابلین¬ها کرد.
زبانی که اگر گابلین¬های هر جهان دیگری می¬شنیدند متوجه آن نمی¬شدند، زبان جوگوراش.
زمانی که گابلین¬های اولیه این زبان را بین خود اختراع کرده بودند هنوز خبری از اورک¬ها و ترول¬ها نبود، موجوداتی که خود را از قوم گابلین جدا می¬دانستند در اصل نژاد پیشرفته¬ای بودند که از گابلین تکامل یافته بودند، ولی در آبیس حتی اگر میلیون¬ها سال می¬گذشت زبان بین موجودات هوشمند تغییر نمیکرد، چرا که زنده ماندن مهمتر از تحول دادن به زبان بود. گابلین¬های آبیس که حتی با رتبه¬های فردی خود موجوداتی قدرتمند در هر دنیایی محسوب می¬شدند در زمان جمع شدن در چنین گروهی و در حضور شمن¬های خود سطح قدرتی بالاتر را نشان می¬دادند که موجودات افسانه¬ای نژاد برتر را نیز از نزدیک شدن به گله خود می¬ترساندند، با این¬حال در این عمق از مکانی که آن را به عنوان نابودی می¬شناختند، موجوداتی وجود داشتند که چنین گله¬ای عظیم را نیز تهدید می¬کردند.
«ژوگو خاراش!»
...کتابهای تصادفی

