قلعه ی شیطان
قسمت: 92
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
دو ماموریت به آمون سپرده شده بود، یکی فتح قاره و دیگری محافظت از این الف و سپردن کشتن هر پادشاه شیطان به او بود که برای آمون در اول سوال شده چرا که چه سودی در کشتن آن پادشاهان شیطان برای این الف بود، و تنها با گذشت شش روز و دیدن رشد قدرت آهسته و ناگهانی پرش به افسانه پس از کشتن نزدیک به دویست پادشاه شیطان، باعث آن شد تا متوجه آن شود.
با اینحال رشد آفرید غیرعادی بود، با رسیدن او به سطح هفت که طبق آمار قهرمانان باید بین حماسی پایین تا میانی میبود، او بهسطح افسانهای رسیده که منشا آنرا خود آفرید بهدلیل آن میدانست که از اولین قتل پادشاه شیطان او مانند دیگر قهرمانها پادشاه شیطانی سطح پایینی را شکار نکرده و اولین قتل او یک پادشاه شیطان وارلرد بود، پس از آن نیز او پادشاه شیطانی زیر سطح ارباب نکشته و مانند آن قهرمانان نبود که قتلهای اولشان رتبه نخبه و یا لرد بود.
با آن او خود را قانع میکرد ولی دلیل دومی نیز وجود داشت که او به هیچ عنوان نمیتوانست آنرا حدس بزند، دلیلی که در هر دنیایی و طبق الگو سرنوشت وجود داشت که خدای نابودی نیز مجبور به رعایت آن شده بود و آن وجود یک خیر برای شکست یک شر بود.
چنین سرنوشتی تکراری از هیچ جهانی به دور نبود چرا که در هر سرور پادشاه شیطان، یک پادشاه شیطان با قدرت و رشد خارقالعادهای خود را در برابر یک قهرمان خاص با رشد غیرعادی میدید.
هر دو فکر این را نمیکردند که در اصل تحت تأثیر قدرت خارجی قرار گرفته، قدرتی که همتایان آنها نداشتند، با آن در دست برخی خدایان ناظر حال میدانستند مهره اصلی قهرمانان آفرید است، ولی پس چه کسی مهره اصلی پادشاهان شیطان بود؟ قدرتمندترین با رشد غیرعادی؟
«یک افسانهای ظاهر شد …»
آمون ایستاده در جلوی آفرید برای محافظت از او در حین ارتقا انتظار چنین ظاهر شدنی را داشت، در هر کجا زمانی که موجودی به سطح افسانهای میرسید اگر تحت حفاظت خدایی قبل از آن بود دیگر نمیتوانست بر روی آن حساب باز کند، دیگر افسانهها اگر میخواستند حال برای حمله ظاهر شده و تمام خشم خود را که نمیتوانستند نشان دهند به نمایش میگذاشتند.
با آن آمون بهسرعت این شمن پیر اورک را زیر نظر گرفت و بهراحتی...
کتابهای تصادفی

