قلعه ی شیطان
قسمت: 84
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
ساعتها گذشت و ارتش کامل اسکارلت از پورتال خارج شده بود، با شمارش چشمی هازارد میتوانست حداقل تعداد آنها را بیشتر از پانصد میلیون بشمارد، عدد ترسناکی و برابر با ارتش لوت ولی سطح کیفیت ارتش کاملا متفاوت بود، او که حال نزدیک به پنجاه غول جمجمه را از دست داده بود احساس میکرد سطح قدرتش بسیار کم شده ولی با وجود متحد جدید در این سطح قدرت کمی احساس راحتی کرد.
با اینحال در حالی که آماده بدرقه اسکارلت بود فردی رسید که او را چندین روز پیش فراخوانده بود.
«سرورم دوک پیشین لاموراک درخواست ورود دارند!»
صدای بیحال ولاد در حالی که کنار لاموراک بود آمد.
با آن هازارد که در سالن اصلی تاج و تختش به دلیل دیدار با برخی از پادشاهان شیطان زیر فرمان اسکارلت بود فرمان پذیرش او را داد و با دیدن حالت چهره لاموراک شوکه شد، با آنکه او تا به حال این مرد را فقط از طریق چشمهای آبیس میدید و اولین بار بود که او را حضوری ملاقات میکرد تغییر هاله و چهره لاموراک در لیگ دیگری بود.
او که در زره سفید قبلی خود بود با اینحال چندین آثار خراش و ضربه بر رویش بود با چهرهای لاغرتر و افسردهتر به جلوی هازارد آمد و با احساس قدرت افسانهای او حتی حالتش تغییری نکرد، در تمام این راه و دیدن ارتش عظیم اسکارلت و یا دیدن تعداد زیاد موجودهای حماسی برای او دیگر اهمیتی نداشت.
«به فرمان شما در اینجا هستم و از بخشیدن جان شهروندان پلینور شکرگذارم.»
هازارد که احساس خوبی نداشت چرا که این فرد آن هاله جذاب گذشته خود را از دست داده بود به جلوی او آمد و با تفاوت قد بسیار به چشمان او خیره شد.
«انسان مقاومت نکن!»
پس از آن دستش را بر روی سر او گذاشت و مهارت خاطره خوانی را فعال کرد که از انبوه سنگهای مهارت بدست آورده بود، مهارتی متفاوت با خواندن ذهن مردگان، تنها با گذشت دقیقهای برگشت و بر روی تختش نشست.
«بشر هیچوقت نمیتواند شیاطین را شرمنده کند ....»
پس از آن مادیانها را فراخواند و با رسیدن آنها رو به لاموراک کرد.
«لاموراک تو را دوک اعظم پلینور مینامم و از تو میخواهم که با همکاریِمان، شکوه پلینور را بازگردانی و مثالی مناسب برای دیگرخاندانها باشی!»
با آن لاموراک سکوت کرد چرا که توافق صلح و پیوستن او به پادشاهی پلینور توسط آرتم...
کتابهای تصادفی

