قلعه ی شیطان
قسمت: 75
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
با آن، الف با لباس پارچهای سادهای از پشت صندلی جمجمهای تاج و تخت بیرون آمد و نگاه عجیبی به گابلینها و هازارد کرد، با اینحال هازارد یکی از سلاحهای گابلینها را که رتبه C بود را کنترل کرد و به دست آفرید داد .
«فکر کردید که با استفاده از طومار جادویی در امان خواهید بود؟ وقتی که آن مارمولک پرنده بفهمد پول خرج کردهاش برای طومارهای نجات موقت هدر شده چهرهاش دیدنی خواهد بود!»
با آن آفرید کم کم به سمت گابلینها رفت، طبق چیزی که فهمیده بود این گابلینها پادشاهان شیاطین بودند و او چندین پادشاه شیطانی را به کمک هژنا به قتل رسانده بود، چنین عملی دیگر برایش معمولی و از آنجایی که ظاهر و داستانهای گابلین برایش منزجر کننده بود با داشتن رتبه وارلرد به راحتی جهشی زد و چهار نگهبانی را که دو پادشاه سپر خود کرده بودند را کشت، با اینحال دو پادشاه شیطان متوجه اشکالی شدند و آن هم پیام ارسالی توسط سیستم برای آنها بود.
[توجه! قهرمان در حال کشتن نیروهای شما هست! از محراب خود محافظت کنید!]
خواندن آن پیام و بیان چهرهشان با نگاه به آفرید، الف قهرمان باعث خنده هازارد شد.
«قهرمان!!!»
«نه!!! نه!!!»
دو پادشاه گابلین سرشان به پرواز فرستاده شد، به عنوان موجوداتی در رتبه ارباب و نژاد سطح پایین گابلین، هیچ شانسی برای مقابله با قهرمان الف در رتبه وارلرد نداشتند، پس از کشتن آنها نوری آفرید را در بر گرفت و احساس کرد که تنها مقدار کمی با سطح ششم و وارد شدن به رتبه حماسی فاصله دارد، چنین سطح قدرتی برای قهرمانان بیرقیب بود چرا که هیچ قهرمانی نمیتوانست در سطح ششم وارد سطح حماسی شود به غیر از آنهایی که از قبل بدنشان در سطح حماسهای بود.
هازارد خیره به آفرید با بدنی آغشته به خون قرمز تیره گابلینها جادوی پاکسازی را بر او انجام داد و کاملا از او راضی بود در حالی که سنگهای مهارت و طومارهای مهارت را در دستان آفرید دید، احساس خوشحالی کرد او از آنکه توانسته بود آن موشها را بکشد به شدت او را خشنود کرد.
«پادشاه شیطان …»
هازارد نگاهش بر آفرید بود و جوابش را داد.
«وروجک میتونی منو هازارد صدا کنی!»
آفرید کمی عصبانی شد با اینحال هنوز نگاهش بر اجساد بود.
«برای قویتر شدن … چیو باید فدا کنم؟»
هازارد خندید و پس از آن قراردادی با قدرت روح احضار کرد.
«به من قسم وفاداری بخور! از دستوراتم پیروی کن! تا قدرتی به دست بگیری که هیچ کس نتواند تو را ضعیف بخواند!»
کتابهای تصادفی