فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

قلعه ی شیطان

قسمت: 58

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

زمان به عقب برگشت و با ناپدید شدن ابراهام گویی همه در میدان مکث کرده بودند، ولاد و موردرد با خیره ناباورانه هازارد را نگاه می‌کردند در حالی که اژدهای طلایی با یک لحظه غفلت از دو بالش توسط دست گرفته شد و به درون پورتال کشیده شد، با آن مرلین به گونه‌ای فریاد زد گویا که عزیز‌ترین دوستش را از دست داده است، ولی پایان هنوز به سر نرسیده بود چرا که پس از ریختن خون طلایی از پورتال به بیرون ارتش برزخی عبور کرده شیاطین، بسیاری از رتبه وارلرد را نیز در خود گنجانده بود با این حال گویی پورتال‌ها ضعیف شد چرا که سی هزار رتبه ارباب حال به بیرون آمده بودند و با وجود حدود صد وارلرد شیطان، موجودات دیوانه جنگ، ارتش آشفته زیر خود را دیدند و مانند گله‌ای از گرسنگان شروع به حمله کردند.

[هاهاها یک اژدهای طلایی افسانه‌ای! کار خوب فرزند نابودی! برای پاداشت ارتش برزخ به فرمان تو خواهند بود!]

با آن هازارد که احساس پیوند ذهنی به شیاطین رتبه ارباب داشت، پیوند جدید را به رتبه‌های وارلرد احساس کرد و با خنده شیطانی در هنگام بسته شدن از پورتال باعث آسیب روانی به تعداد زیادی از مزدور‌های ارتش تاریکی شد، ولی پایان این نبود چرا که با افتادن جسد شاه دورف‌های تاریک در جلوی هازارد توسط عشار و فرار کردن جانیباس حال دو شاهزاده و جادوگر تازه وارد مانده بودند.

هازارد با دیدن دو شاهزاده آسیب دیده و جادوگر که مانای خودش را تقریبا تمام کرده بود دستانش را باز کرد و اجازه داد تا سیل گلوله‌های انرژی منفی از در پشت او تشکیل شوند و تمام آن‌ها را بر روی ولاد متمرکز کرد در حالی که دو کلون او موردرد را هدف گرفته بودند، درباره جادوگر او نمی‌دانست او کیست تا آنکه پیام ذهنی از ژنرال در ذهنش پدیدار شد و ترجیح داد تا با او درگیر نشود، با این حال اگر می‌خواست هم نمی‌توانست چرا که پیرمرد غمگین به سرعت از میدان جنگ فرار کرد.

در همین زمان و در ارتش میلیونی تاریکی که از هشتاد میلیون به پنجاه میلیون سقوط کرده بود وارلرد‌ها فریاد می‌زدند تا ارتش را منسجم کنند ولی با سقوط سی وارلرد هیولا مانند ژله‌ای عظیم سیاه با دندان‌هایی ارّه مانند ارتش تاریکی با روحیه ضعیف را از مرگ به وسیله آن‌ها مانند همرزمانشان که ناله و زجه‌هایی بی‌امان آن‌ها قطع نمی‌شد مجبور به عقب‌نشینی کرد ولی با ب...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب قلعه ی شیطان را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی