فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

قلعه ی شیطان

قسمت: 26

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

صبح شده بود و هژنا با شنیدن صدای درب، لیچ مرگی را در مقابل خود یافت. او لباس خوابی نازک بر تن داشت ولی باعث خجالت او نمی‌شد زیرا می‌دانست که لیچ مقابل او عاری از احساسات بود.

«اعلیحضرت از تمام شما دعوت کرده‌اند تا در سالن پذیرایی قلعه جمع شوید.»

هژنا با تعجب او را نگاه می‌کرد، سالن پذیرایی برای چه اصلا در قلعه یک مرده وجود داشت؟ او قابلیت درک آن را نداشت.

«فقط من؟»

لیچ با شنیدن آن حرف به او اجازه داد تا به بیرون و تمام خانه های مشابه نگاه کند، که در مقابل هر کدام یک لیچ در حال مکالمه بود.

«پس همه...»

ساعتی بعد تمام ساحره‌های زنده در سالن پذیرایی بر روی صندلی خود کنار میزی عظیم و سیاه نشسته بودند و پس از کمی صبر هازارد با همان ردای تیره خود ظاهر شد و بر روی صندلی خود در سر میز، که با بقیه آن‌ها متفاوت بود نشست و دستانش را زیر چانه‌اش گرفت.

«همگی دیروز به خوبی کار کردید و من بخاطر اینکه اولین روز بود که پذیرای شما بودم آمادگی این رو نداشتم تا از شما به خوبی مراقبت کنم.»

هژنا با شنیدن آن خیالش راحت شد. حداقل موضوع این را می‌رساند که پادشاه شیطان نمی‌خواهد آن‌ها را مانند کارگران بدون پرداخت رها کند. ولی او شک و شبهه‌ای داشت، از آنجایی که او یک مرده بود قرار بود چه غذایی تدارک ببیند؟ او از وجود موجوداتی که مانند زنده ها بودند و در اطراف او پرسه می‌زدند آگاه بود ولی از ماهیت آن‌ها که مطمئنا هیولایی بودند نیز خبر بود. با دانستن آن با صبر به هازارد نگاه می‌کرد تا آنکه صدای قدم هایی را شنید و موجودات انسان نمای مونثی را دید که در لباس های سفید و کمی پوشیده خود، بشقاب های نقره‌ای در دست داشتند و شروع به پخش کردن آن‌ها بر روی میز کردند. به نظر می‌رسید بار اولشان بود، چون کمی تا پایان کارشان طول کشید.

هژنا برای بار اول آن‌ها را از نزدیک می‌دید و با احساس کردن سطح قدرت "وارلرد" هر کدام از ستون فقراتش چنان گزگز می‌کنن که عرق و لرزش بدنش متوقف نمی‌شد. این بازخورد از تمام ساحره ها یکسان بود و از سطح قدرت پادشاه شیاطین مقابلشان کاملا در شوک بودند. چنین قدرتی اگر فقط یک سطح حماسه‌ای نیز به آن اضافه می‌شد می‌توانست در برابر تاریکی و یا امپراتوری از قلمرو خود با موفقیت دفاع کند. ولی شک و شبهه آن‌ها با بوی غذایی که تا به حال نه دیده بودند و نه مشامشان خورده بود جای خود را به گرسنگی داد.

با قرار گرفتن غذاهایی از جاه های مختلف مانند غذا های فرانسوی، مکزیکی، آلمانی، هندی تا چینی و ایران...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب قلعه ی شیطان را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی