فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

خون کور: خیزش محیل

قسمت: 14

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

صد و شصت سال بعد

تیشه را بالا برد و با ضرب‌آهنگی آشنا روی صخره کوبید. صخره ترک برداشت و رنگ سرخ درخشانی از لا به لای صخره بیرون خزید. نفس خسته‌اش را با صبوری بیرون داد. ناخن‌های نوک تیز کثیفش را لای ترک نورانی جا کرد. فشاری محکم داد تا تکه‌ای از صخره جدا شود. با دیدن آن سنگ مانای خالص بزرگ و بدون رگه لبخندی از سر آسودگی روی لبان سرخش نشست.

با پشت دست پیشانی خاک‌آلود و عرق کرده‌اش را پاک کرد. سنگ مانای یک وجبی را به زور از درون سنگ کند و درون کیسه‌ی پارچه‌ایش انداخت. کیسه‌ی خاکستری را کمی تکان داد تا صید امروزش را ببیند. سنگ‌های جادویی درخشان با صدای جرنگ‌جرنگ گوش‌نوازی به هم برخورد کردند.

پوفی کشید و دستمالی تاب خورده را به پیشانی‌اش بست. تیشه را برداشت و درون تونل پیچ خورده راه افتاد. در این سال‌ها فضای معدن را همانند کف دستش می‌شناخت. نفسی گرفت و پا در یکی از تالارهای اصلی نهاد. برده‌ها در گوشه و کنار مشغول استخراج سنگ مانا بودند. ذخیره‌ی سنگ مانای معدن رو به اتمام بود و دیگر به سختی سنگ مانا پیدا می‌شد.

چشمش به ناهائیل افتاد که در گوشه‌ای تکیه بر استلاگمیت زده بود. ناهائیل با دیدن او دستش را بلند کرد و لبخندی زد. در گذر این سال‌ها او به ناهائیل همانند پدر...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب خون کور: خیزش محیل را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی