خون کور: خیزش محیل
قسمت: 13
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
خونکور خیزش محیل چپتر ۱۳
مینوس رو به بقیه زیردستانش پوزخندی زد:
- اینم یه نوچه بیجیره و مواجب دیگه.
ریجس دندانهایش را روی هم فشرد. او خوب قدر غذا را میدانست. قانون این غار نیز مانند قانون جنگل بود. قوی میخورد و ضعیف شکار میشد. دندانهای سپید درندهاش را روی هم فشرد. این مبارزهای برای بقا بود. فرقی نداشت که آنها همنوعانش باشند یا دشمنانش. هر که به اموال او دست درازی میکرد، باید مجازات میشد.
به یاد قوانین آسیلیوس افتاد. حمله به بقیهی بردهها ایرادی نداشت. داشت؟! بدون فکر و در کسری از ثانیه سمت مینوس حمله برد. قبل از آنکه مینوس سمت او کامل برگردد، دندانهایش را در گلوی او فرو کرد. خونی نسبتاً سرد با طعم آهن در دهانش پاشید. مشتی محکم دندههای ریجس را خرد نمود و او را به عقب پرت کرد. ریجس تا به آن شب اینگونه ضربه نخورده بود. به گوشهای افتاد و روی زمین غلطید.
بقیهی بردهها تنها نظارهگر این ماجرا بودند. کاری از دست کسی برای پسرک تازهوارد برنمیآمد. مینوس غیض کرده بود. با قدمهایی بلند و محکم سمت پسرک نیمهجان رفت. گلوی خونآلودش هم ترمیم گشته بود. روی زمین سنگی تفی انداخت:
- عوضی حرومی! گور خودتو کندی!
ریجس روی زمین از درد به خودش مینالید. نای تکان خوردن نداشت. از درد پلکهایش را روی هم فشرد و قطرهای اشک روی زمین سنگی ناهموار چکید.
آهسته یکی از چشمان پر اشک آبیاش را گشود. دو ساق پای عضلانی و لاغر میان او و مینوس خشمگین حائل شده بود. صدای آرام و خشدار جدیدی به مینوس هشدار داد:
- کافیه! اون فقط یه بچهاس!
مینوس خرناسی کشید و پوزخندی تحویل مدافع ریجس داد:
- کی اهمیت میده لعنتی عوضی؟ بکش کنار ناهائیل وگرنه دوباره... .
ناهائیل اخمی کرد و به بینی باریکش چین داد:
- وگرنه دوباره چی؟ کتک میخوری؟!
مینوس خرخری کرد. هنوز آن کتک آخر را از ناهائیل فراموش نکرده بود. دندانهایش را روی هم فشرد:
- دفعه بعدی وجود نداره! بریم!
مینوس راهش را کشید و رفت اما ناهائیل با همان چشمان سبز گربهایش او را تا نقطهای دور دست دنبال کرد. وقتی که مطمئن شد آن ولفپایر قلدر و زورگو باز نمیگردد به سمت ریجس بازگشت. روی یک زانو نشست. پوست پاهای باریکش از کار معدن سخت شده بود. دست نوازشی روی سر ریجس کشید.
چشمان سبزش پر از حسرت و ا...
کتابهای تصادفی

