فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

همه به غیر من بازگشته هستن

قسمت: 183

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل ۱۸۲

ایل‌هان لبخند پنهی به لب نشاند. نمیشد خون‌خواهی‌ای که از کلماتش احساس میشد را نادیده گرفت. لیرا، که در آغو&ش او بی‌سر و صدا صحنه را تماشا می‌کرد، فکر کرد: «چه باحال!» همانطور که از یک فرشته‌ی ناامید کننده انتظار می‌رفت.

«کا، هاک......!»

«و تو در مورد اراده انسان یا همچین چیزی حرف زدی، اما اصلا خنده‌دار نبود.»

ایل‌هان، نیزه اژدهای هشت دم را بلند کرد. از آنجایی که جراحات جدی داشت، در گردنش دو سوراخ داشت و مستقیماً مه سمی را استنشاق می‌کرد، حتی اگر او را تنها می‌گذاشت می‌مرد، اما با شخصیت ایل‌هان جور در نمی‌آمد که دشمن را رها کند.

«شماها انسان نیستین.»

شعله‌های بنفش و شعله قدرتمند سوختند. شاید این نیز چیزی بیش از مانا درون خود داشت.

«شماها آشغالایی بدتر از هیولاها هستین.»

وقتی نیزه خود را پرتاب کرد، آنقدر سریع به پرواز درآمد و سر شوالیه را سوراخ کرد که انگار از اول همانجا قرار داشت. شعله قدرتمند که بیشترین درد را با سوزاندن به ارمغان آورد، لحظه‌ای بعد به زندگی او پایان داد.

[شما ۲۳,۸۲۰,۲۲۷,۴۰۵ تجربه کسب کردید.]

[شما آمار سطح ۲۵۷ البانی دی کوراد را به دست آوردید.]

«وای، سطحم هنوز بالا نرفته. این واقعا ناامید کننده‌ست.»

این مرد "البانی" برای رسیدن به سطح ۲۵۷ چند نفر را کشته بود؟ ایل‌هان در سنگینی این حقیقت زبانش را بیرون آورد و به آخرین بازمانده نزدیک شد.

«ا، ازم دور شو.»

امپراتور با ناامیدی فریاد زد:

«م، ما فقط سیاه‌چال امن‌تری می‌خواستیم!»

«این داره چی بلغور می‌کنه؟»

[آه، آآآآآه...... پس این بود.] (لیرا)

ایل‌هان منظور او را نمی‌فهمید، اما لیرا فوراً حقیقت را دریافت.

[ا...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب همه به غیر من بازگشته هستن را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی