همه به غیر من بازگشته هستن
قسمت: 177
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۱۷۶
در حال حاضر تنها چیزی که ایلهان میتوانست به آن باور داشته باشد، حمایت گسترده قدرت حملات کمین مهارت خدای مرگ بود. اما نمیشد فقط با “باور داشتن” به به دیوار آن رده چهارمیها غلبه کردند.
«خدا لعنتشون کنه، بیاین بعد از اینکه این عوضیها رو پاک کردم بهش فکر کنیم.»
ایلهان از فکر کردن دست کشید و با شلاق خود به شدت تازیانه زد. طوری شلاق زد که انگار میخواست کل منطقه را به آتش بکشاند!
«تو، مادر به *$#&!»
ایلهان با شنیدن صدای بلندی که از دور میآمد، به آرامی با تعجب فریاد زد: «اون یکی صدای بلندی داره.»
شلاقی که همزمان با فریاد او به صدا درآمد، در سکوت، گردن دهها شوالیه را سوزاند.
«اما به نظر میرسه که پاهاش از صداش تندتر نباشن.»
[همچین سخنان شیطانی... البته اینطور نیست که دشمن بتونه صداتو بشنوه.] (لیرا)
«خفه شو من قلب ضعیفی دارم، نمیتونم بهشون فحش بدم.»
[کسی با "قلب ضعیف" اینطور مردم رو قتل عام میکنه؟]
«موضوع اینه که اینا فقط یه مشت تجربه هستن.»
ایلهان در حالی که خرخر میکرد، بی آنکه مچ دستش شل شود، بارها و بارها از تعداد لشکریان کم کرد.
نظر میرسید که دو موجود رده چهارم با پشتکار به سمت او حرکت میکنند، اما از سرعت «شکار» ایلهان بسیار کندتر بودند. فقط تجربه ایلهان در حال جمع شدن بود.
«اوه، اون چور میتونه توی این آتش......!»
«اون یک جنگجوی جادوییه. من مطمئنم. لعنت، کسی باقی مونده؟ جواب بدین!»
مکانهای اطراف دروازه، قبلاً دریایی از آتش شده بود. آتش بیپایا...
کتابهای تصادفی


