همه به غیر من بازگشته هستن
قسمت: 176
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۱۷۵
وقتی وارد دروازه شد، اطرافش به یک علفزار وسیع با هوای تازه تبدیل شد. این واقعیت که دو خورشید در آسمان وجود داشت خیلی چشمگیر بود.
کمی عجیب بود، زیرا فوراً از زیر آب به بالای آب منحرف شده بود، اما در این مرحله، هیچ چیز واقعاً نمیتوانست ایلهان را شگفت زده کند.
به هر حال، جایی که او در آن بود، روی زمین صاف بود، بنابراین ایلهان قبل از تعویض زره، بدنش را به آرامی تکان داد. عوض کردن زره، به سرعت برق بود (حتی سریع تر از کباب کردن لوبیا با صاعقه)، بنابراین لیرا که به او خیره شده بود، با زبانش صدایی درآورد.
[تو واقعا باید یکم خودنمایی کنی.]
«من زیرش زره چرمی دارم، قبلاً نگفتم؟»
مطمئن شد که زره به درستی در هر قسمت از بدنش مجهز شده باشد، سپس دوباره چکمه هایش را بست و به اطراف نگاه کرد.
پشت سر او دروازهای بود که به دانجن زیردریایی زمین متصل بود و علاوه بر آن، جادوگرانی بودند که در دو طرف دروازه آن را برپا نگه میداشتند.
حدود ۲۰ متر دورتر از ایل هان، نسخه کپی پیست گردانی وجود داشت که ایلهان تازه آن را نابود کرده بود.
مسئله این بود که ایلهان زره خود را در یک چشم به هم زدن جلوی این همه مردم درآورده و به زره جدید تبدیل کرده بود. البته در حالت پنهانکاری، ایلهان را نمیدیدند. محل برگزاری با دستور سختگیرانهای ساکت بود.
«از اونجایی که میتونم دیوار قلعه رو ببینم، ممکنه یه نوع باغ، داخل قلعه باشه؟»
[در اون صورت مخفیتر نمیکردنش؟ وای خیلی بلنده فکر نمیکنی اگه اونطرف دیوار قلعه بریم سراشیبی باشه؟]
ایل هان طوری به اطراف نگاه میکرد که انگار برای چادر زدن به اینجا آمده است، مکان خود را تخمین زد و بدنش را دراز کرد. حالا که همهی چیزهایی را که نیاز داشت دیده بود، فقط عمل باقی میماند.
«اون جادوگرا...»
[میتونی بکشیشون. تا زمانی که اتصال اولیه راه اندازی شده باشه، میتونم یه اتصال رو دوباره برقرار کنم.] (لیرا)
«فهمیدم.»
وقتی ایلهان انگشتانش را تکان داد، بدن جادوگران فورا منفجر شد. به شکلی دقیقتر، بدن آنها بلافاصله با نیزههای سنگین هزار تنی له شد.
«کیاااااک!»
«چ، چه کوفتی بود!»
«همه آروم باشین! گفتم آروم باشین!»
با نگاهی به اجساد منفجر شدهی جادوگرانی که دروازه را مدیریت میکردند، آشوب پدید آمد.
آشوب، کلمهای بود که ایلهان، بیشتر از هرچیز دوست داشت. او در چنین مواقعی قوی ترین میشد.
این بار هم مستثنی نبود.
[شما ۶۲۰۱۲۹۳ تجربه کسب کردید.]
[شما ۱۰,۲۹۱,۳۴۳ کسب کردید...]
[شما...]
همانطور که افراد زیادی در این مکان بودند، تعداد رده سومها کم بود. ایلهان نیزههای خود را بیرون آورد تا لشکریان را بر خلاف زمانی که در دریا بود قتل عام کند.
فقط از پرتاب نیزه استفاده نکرد. ایلهان ...
کتابهای تصادفی


