فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

همه به غیر من بازگشته هستن

قسمت: 178

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل ۱۷۷

امپراتوری‌ها بیهوده «امپراتوری» نامیده نمی‌شدند. کادرا که هزاران سال از دگرگونی اول تا کنون وجود داشت، «درست قبل از دگرگونی سوم»، مکانی بود که میشد گفت تمام قدرت جهان فِراتا در آن جمع شده بود.

به خصوص قلعه‌ای که برای امپراطور ساخته شده بود، «پانجین مکادرا» هیچ تفاوتی با نشانه تاریخ و قدرت امپراتوری نداشت.

نه تنها بسیاری از جادوگران در طول سال‌ها قدرت‌های خود را ترکیب کردند تا تشکیلات نگهبانی بی‌شماری را بر فراز قلعه برپا کنند، ابرانسان‌هایی با قدرت‌های شگفت انگیز و وفاداری مطلق نسبت به امپراتوری نیز دور هم جمع شده بودند.

ناگفته نماند محافظان امپراتوری، شوالیه‌ای که از کاخ امپراتوری محافظت می‌کرد و شوالیه‌ای که مأموریت محافظت از خانواده امپراتوری را بر عهده گرفته بود. آنها در مقیاسی کاملاً متفاوت با اندازه‌ای بودند که به زمین اعزام شدند.

اما ایل‌هان فکر می‌کرد: «هی، حتی اگه اینا به زمین بیان به دست من کارشون تموم میشه، چرا اون زباله‌های ضعیف رو می‌فرستن؟»

لیرا با خنده پاسخ داد: [پس بالاخره کمی مغرور شدی.]

سپس سرش را از آغ&وش ایل‌هان بیرون آورد و به اطراف نگاه کرد، بعد خود را جمع کرد و حرفش را پس گرفت.

[شاید تکبر نباشه...]

قلعه‌ای سوزان و بسیاری از اعضای مرده‌ی شوالیه‌های امپراتوری که فقط از موجودات رده سوم تشکیل شده بودند. همه آنها با یک ضربه‌ی شلاق کارشان تمام شد! و بلافاصله وارد موجودی ایل‌هان شدند. تکنیک جمع آوری از راه دور او، حتی در حال حاضر توسعه میافت.

«تکبر، تابو حساب میشه. لحظه‌ای که توی ذهنم برای خودم قیمت بذارم، پایانم به حساب میاد. وحشت از فهمیدن این که وقتی فکر می‌کردی کافی هستی درواقع نبودی......»

[نهههه، تمومش کن!] (لیرا)

«باشه، باشه. حقیقت اینه که من یه فرد تنها هستم، پس تجربه‌ای هم در این مورد ندارم. فقط چیزی رو شبیه سازی می‌کنم که ممکنه بعداً باعث شکستم بشه و مراقبش هستم.»

با این حال، به نظر می‌رسد لیرا از قبل تجربه بدی داشت. هنگامی که با اندوه در حال کندن موهایش بود، ایل‌هان به آرامی او را نوازش کرد و به جلو حرکت کرد.

در همین حال، آتش، همچنان در حال گسترش بود. زره‌های تزئینی گران قیمت، گلدان‌ها، نقاشی‌ها، ظروف سفالی و حتی جادوهای مختلف حفاظتی که بر روی بسیاری از مکان‌های قلعه ریخته شده بود ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب همه به غیر من بازگشته هستن را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی