همه به غیر من بازگشته هستن
قسمت: 113
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۱۱۲: شما، من، غریبهها - ۳۲
نیزهای که ایلهان پرتاب کرد و شعلهی اژدها بههم رسید و باعث انفجار کوچکی شد. شعلههای بنفش و سیاه در همه جهات پراکنده شدند و اژدها با تعجب فریاد زد.
[آتش نفرین شدهی منو مسدود کردی!؟]
«ممنون که اسمشو بهم گفتی.»
ایلهان باسرعت بهسمت شعلهها رفت و اژدها هم به سمتش شلیک کرد و سعی کرد او را نابود کند!
ایلهان که بهاندازهی کافی نزدیک شده بود تا منافذ صورت اژدها را ببیند، پس از حس کردن دهها لایه جادوی محافظ که تمام بدن اژدها را پوشانده بود، رنگش پرید. ذخیره مانای آن در مقایسه با اژدهایان دیگر ترسناک بود.
با اینحال، او بدون اطمینان از پیروزی، مبارزهای را آغاز نمیکرد.
«دهنت رو باز کن!»
درست قبل از درگیریِ رودررویشان، ایلهان جسد اژدهازادهی سطح۱۹۹ را بیرون آورد. یک اژدهازادهی خاص با جثهی نسبتاً کوچک و فلسهای تیغ مانند بود که انگار میگفت لطفاً بعد از کشتن، من رو به عنوان سلاح استفاده کنید.
[اوه!؟]
وقتی ایلهان از انتقال وزن روی آن استفاده کرد، به گلولهای ترسناک تبدیل شد و جسد مستقیماً به سمت اژدهای سیاه شلیک شد.
[امکان نداره، بدون هیچ نشونهای......!]
به نظر میرسید اژدهای سیاه خودش را برای حملهی ایلهان آماده کرده است، زیرا قبلاً یک بار این حمله را تجربه کرده بود، اما شاید بهدلیل عدم اطلاع از سازوکار کیف ذخیرهی ایلهان، نتوانست با آن مقابله کند.
اژدها فوراً جادوی دفاعیاش را فعال کرد، اما یک گلوله پوشیده شده با چاقو به وزن یک میلیون تن، در لحظهی شلیک و برخورد به دهان اژدهای سیاه، تمام جادو دفاعی را از بین برد.
[ضربه کاری!]
[کیاااااک!]
درست پس از آن، ایلهان بر دماغش فرود آمد. با نیزه عظیم استخوان سیاه در دستانش و انتقال وزن به کف چکمههایش! باوجود اینکه اژدهایان را ارباب مانا مینامیدند، نمیتوانستند یک میلیون تن وزنِ بالای سرشان را طوری تحمل کنند که انگار چیزی نبود.
«خوشمزه بود؟ یکم تیغ تیغی بود، نه؟»
[خاااا، میکشمت!]
ایلهان...
کتابهای تصادفی

