همه به غیر من بازگشته هستن
قسمت: 112
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۱۱۱: تو، من، غریبهها - ۳۱
ایلهان که دوباره در هوا میپرید، به «آن اژدهایی» که ارتا دربارهی آن صحبت میکرد اشاره کرد. اژدهایی با فلسهای طلایی درحالیکه از وسط میدان نبرد بهجلو حرکت میکرد تا حواس اژدهاها را پرت کند.
[محافظ طوفان! حریف تو منم!]
[کرواآآآآآآر!]
آن اژدهای طلایی کسی نبود جز لسینا، اژدهای مادهای که درابتدا به ایلهان پیشنهاد متحد شدن داد. او قدرتمندترین اژدهای گروه نبود، اما عاقلترین بود.
ایلهان نمیدانست که رنگ طلاییِ منحصربهفردش تأثیری در این موضوع دارد یا نه، اما او در جادوی باد بسیار ماهر بود و از آن برای منحرف کردن، مسدود کردن و جاخالی دادن از حملات اژدهاهای دیگر استفاده میکرد و شرایط مناسب را برای حملهی غافلگیرانهی ایلهان ایجاد میکرد.
[اااااااه! از سر راه من برو کنار لسینا! من قطعا اون حرو&مزاده رو میکشم!]
ایلهان از کمک لسینا برای پنهان کردن خود از دشمنانش استفادهی مناسبی کرد و موفق شد خود را پنهان کند.
«حرو&مزادهای که دنبالش بودید همینجاست، قربان!»
پس از آن ساده بود. او زاویهای را که جلوی جادوی اژدها یا اژدهازادهها نباشد را محاسبه کرد، سپس با سه بار جهش پیدرپی در هوا چرخشی به شکل ㄷ انجام داد تا نیزهاش را به سر اژدهای پرنده بزند.
[کیاااا!]
بلافاصله پس از حملهی اول، زخم ایجاد شده را با «پرتاب نیزه» بازتر کرد و دو نارنجک ساخته شده با سنگهای جادوییِ رده سوم را در آن گذاشت که بستهی حملهی غافلگیرانه را تکمیل میکرد!
[ضربه کاری!]
[شما ۲,۱۱۹,۰۲۹,۳۳۴ امتیاز تجربه کسب کردید.]
«خوب، همه چیز داره خوب پیش میره.»
ایلهان قبل از جمعآوری جسد، جلوی حملهی یک اژدهای دیگر را گرفت.
با اینحال، فقط بهاین دلیل که اوضاع داشت خوب پیش میرفت، نمیتوانست گاردش را پایین بیاورد. اژدهایانی که تا بهحال زنده مانده بودند، همه موجودات ترسناکی بودند. علاوهبر این، حتی تعداد اژدهایان باغ غروب نیز رو به کاهش بود.
بدون اغراق، ایلهان تعیینکنندهی طرف برنده خواهد بود!
...
کتابهای تصادفی

