همه به غیر من بازگشته هستن
قسمت: 108
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۱۰۷: تو، من، غریبهها - ۲۷
[پیشرفت رده، هه. بالاخره به اینجا رسیدی. واقعاً سریعی.]
ایلهان در مبارزه با رِتا به رده دوم دست یافت. با وجود اینکه زمان زیادی از این اتفاق نگذشته بود، داشت به رده سوم راه میافت، به همین خاطر رِتا را مات و مبهوت کرد.
[هنوز کاملاً آماده نیستم اما....... کمکی نمیشه کرد.]
اما، کلمات بعدی او کمی عجیب بودند. ایلهان در حالی که سرش را کج کرده بود پرسید: «به چی نمیتونی کمک کنی؟»
[اگه با پیشروی، همون ردهای که من قبلا داشتم رو به دست بیاری، احتمال موفقیت جادوی من بینهایت کاهش پیدا میکنه.]
ابروهای ایلهان تکان خورد. این نگران کننده به نظر میرسید.
«جادو؟»
[درسته، جادو.]
به محض اینکه رِتا این را گفت همه چیز تغییر کرد.
از زمینی که ایلهان روی آن ایستاده بود، نور آبی رنگی جان گرفت و از همه جهت گسترده شد - فراتر از جزیره کوچک به سمت دریاها. شاید تا انتهای قاره.
با دیدن اشکال هندسی غیرقابل تشخیصی که در نور آبی او را محاصره کرده بودند، فکری به سر ایلهان زد.
«این سازه جادویه؟»
[درسته. این شکلیه که امپراتوری باستان بر کل قاره انداخته بود. یک ساختار جادویی شگفت انگیز که میشه اونو جوهر جادوی الفها در نظر گرفت. همچنین این ساختاریه که تا حالا فقط ازش برای انتقال ابعادی استفاده کردی.]
"فقط" برای انتقال ابعادی... ایلهان با صدایی تلخ پرسید: «پس کاربردهای دیگهای هم داره.»
[گفته میشه فرمانروای امپراطوری الفها با این ساختار زندگی ابدی رو دنبال کرد. دور انداختن جسم پیر و انتقال روح به بدنی دیگه.]
ایلهان فکر میکرد این نوع جادو، جادوی شیطانی باشد که به درد استفاده آخرین رئیسها بخورد.
[من، کسی که قرار بود قربانیش بشم، تونستم با کمک یارانم اونو بکشم و استاد جدید تشکیلات بشم. فقط به این دلیل ممکن بود، چون اژدهایان در امپراتوری هرج و مرج ایجاد کردند.]
با این حال، او نتوانست از آن استفاده کند. قدرت اژدهایان بسیار قوی بود و انتقال روح در برابر حریفانی که دارای سطوح مشابه یا بالاتری مانند آنها بودند دشوار بود.
کتابهای تصادفی