فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

همه به غیر من بازگشته هستن

قسمت: 79

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل هفتاد و هشتم:من,خیلی,حالا(چهار)

قبل از اینکه ایل هان شروع به ساخت تجهیزات جدیدش کنه باید روی استخراج توانایی های تجهیزات قدیمیش تمرکز میکرد.

رداش که حالا شبیه دستمال های آشپزخونه شده بود، زرهش هم حالا تبدیل به چند تیکه آهن پاره شده بود و نیزه ای هم که کار اروچی رو تموم کرده بود در اثر ده ها هزار تن وزن کیف ذخیره اش تو خودش جمع شده بود.

اگه اروچی سنگ جادویی داشت اونوقت توانایی هایی که استخراج میکرد رو به اون میداد اما از اونجایی که همه ی انرژی اضافه ای که درون اروچی جریان داشت برای ساخت شمشیر گرداورنده ی باد و طوفان استفاده شده بود بخاطر همین دیگه هیچ سنگی ساخته نشد، اون هم به ناچار داشت تمام قابلیت هارو به یه سنگ جادویی رده سوم میداد.

از اونجایی که هیولا های ده سوم زیادی تو جنگ نبودن، تمام سنگ های رده سومی که گیرش اومده بود فقط چهارتا بود، گرچه توانایی هایی که تاحالا بهشون داده بود خیلی مفید بود اما به نظر ایل هان که اینطور نبود، به همین دلیل تلاش میکرد توانایی های جدیدی بهشون بده.

{آغشته سازی مانا به سطح سی و سه رسید}

{شما سنگ جادویی رده سومی با قابلیت های:وحشت، سرسختی و پلنگ سایه را بدست آوردید}

{شما سنگ جادویی رده سومی با قابلیت های:دروگر و نهان را کسب کردید}

{شما سنگ جادویی رده سومی با قابلیت های:فرشته‌ی مرگ، ویرانی و قاتل اژدها را کسب کردید}

[گاردت رو پایین نیار، اگه موقعی که داری حداکثر قدرت سنگ جادویی رو بیرون میکشی از اغشته سازی مانا استفاده نکنی اون وقت این قابلیت ها خیلی ضعیف تر میشن، حتی ممکنه کلا نیست بشن}(ارتا)

«چشم مامان ارتا!»

هرچند نگرانی ارتا بی مورد بود ایل هان هیچ وقت از زیر کارهاش شونه خالی نمی‌کرد، البته به جز پروژه های گروهی دانشگاه که هم‌گروهی هاشو تا آخرش اصلا اونو پیدا نمیکردن!

دوباره نگاهی به ردا انداخت، گرچه کارش با پارچه هم چندان بد نبود اما فقط وقتی بهترین عملکردش رو به نمایش میذاشت که با فلز کار میکرد، به خاطر همین انتظارش از ردا دربین اونها کمترین بود.

اون دست نخورده ترین و سالم ترین بخش های فلس و پوست اروچی رو جدا کرد و به ترتیب کنار هم گذاشت، مونده بود که چیکار کنه که بتونه ازین ها ایتم رتبه اسطوره ای بسازه، به همین خاطر ناخوداگاه غرغر کنان گفت:

«ای کاش میشد واسه هر کدوم ازون ها چند تا سنگ جادویی استفاده کنم»

[این غیر ممکنه، هر تجهیزات و آیتمی برای حداکثر مقدار ممکنه ی ذخیره ی مانا محدودیتی داره، نمیشه هرچقدر دلت خواست آغشته اش کنی»

حتی ایل هان هم در این حد بلد بود.

اگه میشد با با افزایش تعداد سنگ ها رتبه ی سلاح رو بالا برد الان تو هردنیایی کلی سلاح رده اسطوره ای و بیشتر وجود داشت، البته حالا کسی وجود داشت که تونسته بود بدون توانایی مهار کردن مانا و فقط با آغشته سازی سلاح رتبه ی اسطوره ای بسازه.

هر تجهیزاتی محدودیت های خودش رو داشت و آغشته ساز ها با وارد کردن مانا به سلاح، مرز های محدودیت سلاح رو کاهش میده که اون هم وابسته به خود سلاحه، به همین دلیله که هردوی آهنگر و آغشته ساز مهمن، اگه ایتم ایراد داشته باشه احتمال پدیدار شدن یه قابلیت کم میشه، اگرم آغشته ساز ماهر نباشه نمیتونه حداکثر توانایی سلاح رو بیرون بکشه.

حتی اگه همه چیز هم در بهترین شرایط ممکن باشه بازم غیر ممکنه که بشه تعداد زیادی قابلیت و قدرت رو تو یه آیتم قرار داد، به همین دلیل بود که آیتم‌هایی سه تا قابلیت داشتن قیمت فضایی داشتن.

«آها!»

ایل هان دیگه حرفی نزد، این بخاطر این نبود که وسط کارش اشتباه کرده بود، بلکه چیزی به ذهنش رسیده بود، نوری که کمکش میکرد خیلی قویتر بشه.

[باز داری به چیز دیوانه وار فکر میکنی؟](ارتا)

«هممم»

با دیدن ایل هان که عمیقاً تو فکر بود فهمید که حدسش درست بوده، هرچند فکرش نمی‌کرد ایده ی ایل هان قرار باشه ساخت سلاح های رده حماسی رو مثل آب خوردن کنه!

«پس بخاطر تله های ویرانی بود، همم، یکم دیگه هم بهش بدم؟»

[خب، لطفا اینو به عنوان یه راز نگه دار]

«نه الان وقتش نیس، فک نمیکنم بتونم یه عالیش رو با یه سنگ رده دوم بسازم، تازه من هیچ سنگ رده چهارمی به عنوان هسته ی قدرتش ندارم. »

بعد از گفتن یه سری حرف های بی معنی، ایل هان گوشیش رو بیرون آورد و شروع به نوشتن یه سری چرت و پرت تو نوت گوشیش کرد، متن نوشته هایش پر از غلط غلوط بود اما ناگهان گوشیش رو با رضایت کنار گذاشت و گفت:

«درسته این ایده عملیه! فک کنم بتونم کنترل جریان رو اینطوری بدست بگیرم!»

[چه مشکوک]

«خب، خودت ببین»

ایل هان ردا رو صاف کرد، سپس فلس ها تیکه پوست های دست چین اروچی رو دونه به دونه روی ردا و نزدیک به همدیگه چید. با دیدن این دیگه مطمئن شد می‌تونه به خوبی تمام بدنش رو پوشش بده.

این فلس ها هیچ شانسی برای درخشش نداشتن، حداکثر سقف پیشرفتشون یه خنجر رتبه کمیاب بود اما با این روش همه چیز فرق میکرد، حال دیگه همه‌ی مواد اولیه یه جا جمع شده بودن.

[ایل هان بگو که نمی‌خوای این کارو بکنی]

«میخوام»

ایل هان یکی از فلس هارو با انبر برداشت و روی آتش جاویدان که در حال سوختن گرفت، دیگه شکی نداشت، فلس ها، پوست و حتی استخون اروچی دارای ویژگی‌های های فلزات بودن.

آتش جاودان با خوردن تیکه ای از جسد اروچی قدرت خیلی بیشتری از خودش نشون داد، ارتا با دیدنش فقط غرغر کرد اما ایل هان نمیتونست از فکر چیزی که با چی میشد اگ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب همه به غیر من بازگشته هستن را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی