همه به غیر من بازگشته هستن
قسمت: 68
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل شصت هفتم: منم صاحب یک ملکم(شش)
اولین هدف ایل هان که تقویت تواناییهای مردم زمین بود به لطف سر زبون افتادن برند ونگارد به سرعت داشت انجام میشد، حالا هدف بعدی اون رفتن به دائور و نابود کردن تمام اژدهایان بود.
البته عزم اون فورا ناپدید شد چون اگه الان میرفت قطعا کشته میشد، بخاطر همین تصمیم گرفت فعلا رو بالا بردن تواناییهایش تمرکز کنه و اولین مهارتی که برای ارتقا انتخاب کرد مهارت اختفا بود، نه تنها اون تنها مهارت ذاتی اون بود بلکه قویترین مهارت اون هم بود.
البته اون هنوز نمیتونست مانا رو کنترل کنه، اون نمیتونست اونو با ارادهاش حرکت بده اما از اونجایی که اختفا یه مهارت غیرفعال بود استفاده ازش هیچ دردسری نداشت.
تنها ایراد این مهارت این بود که بعد از اولین حملهای که به هدف مینشست اختفا کنار میرفت، که البته راه حل این موضوع تموم کردن کار هدف تنها با یک ضربه بود.
دلیل اون برای ارتقای این مهارت همین بود به علاوه به نظرش بعد از رسیدن به ردهی اول و بعد از اون دوم پیشرفت کردن تو این مهارت باید راحتتر میبود، هرچند اون راحتتر اینجوری از آب دراومد.
{موجودات رده دومی دارای مهارت اختفا را با حمله ی غافلگیرانه بکشید389 از3000}
{موجودات رده سومی دارای مهارت اختفا را با حمله ای غافلگیرانه بکشید، ۱ از300}
{بالا ترین رتبهی ممکنه را در اختفای غیر فعال بدست اوردید(تکمیل شده)}
{سنگ جادویی رده دوم:132 از 1000}
{سنگ جادویی رده سوم:۰از100 {
»اگه بازم ازین راحتا به پستم بخوره مردم»
]این حتی برای منم عجیبه، مهارتهایی که فرایند ارتقای احمقانهای دارن زیاد نیستن ولی بازم خدارو شکر که مجبور نیستی همه رو یکباره بکشی.]
»ولی اختفا بعد یک حمله کلا ازبین میره.»
]فقط در مورد تو اینطوره.]
]خووووو... پفففف.]
این هدف اون بود، اگه میتوانست مانا رو کنترل کنه و از اختفای فعال استفاده کنه میتوانست بعد از اولین حمله دوباره به حالت اختفا بره و دوباره حملهی غافلگیرانه انجام بده.
البته ایل هان هنوز نمیتونست از مانا استفاده کنه بخاطر همین تنها یک شانس برای حملهی غافلگیرانه داشت.
[تمام تلاشت رو بکن، تا جایی که من میدونم تمام اژدهازادهها مهارت اختفا رو به عنوان یه مهارت پایه دارن، اگه بتونی۹۹۲تاشونو بکشی میتونی شرایط دوم رو هم تکمیل کنی.]
اون یک تو کشتن موجودات رده سوم مربوط به ریتا بود، هرچند اون پلنگ سایه رو هم کشته بود اما از اونجایی که اونو با حملهی غافلگیرانه نکشته بود حسابش نکرده بودن! چه دنیای لعنتیایی.
«وای که چقدرررر خوشحال شدممم.»
[خووووو... پفففف.]
در اخر این موضوع به این معنی بود که اون تا وقتی که وارد دائور نمیشد نمیتونست مهارت اختفای خودش رو ارتقا بده.
این مهارت از اولم با بقیه مهارتها تفاوت چشمگیری داشت و میدونست ارتقا قرار نیست اسون باشه اما این دیگه واقعا فراتر از انتظاراتش بود و اونم کاری جز زیر لب غر زدن ازش برنمیومد.
{شما3.379.980 تا تجربه بدست آوردید.}
{موجودات رده دومی دارای مهارت اختفا را بکشید.399 از3000}
{شما به سطح شصت و هفتم رسیدید، قدرت و چالاکی و سلامتی یک واحد و جادو دو واحد افزایش یافتن}
البته تنها چیزی که اون بهش فکر میکرد ارتقای مهارت اختفا نبود، سیاه چالهایی که اون بهشون میرفت نه تنها دارای هیولاهایی بود که مهارت اختفا داشتن بلکه بالارتبه ترین هیولاهایی بودن که تا حالا تو زمین ظاهر شده بودن.
{شم3.985.789 تجربه بدست آوردید.}
{موجودات رده دوم دارای مهارت اختفا را بکشید،300 از 400 }
[حداقل سطح نود... چطوری همچین سیاه چالِهایی تو زمین که فقط دوماه از تغییرات عالیش گذشته ظاهر شده؟ تازه این سیاه چال پر از هیولاهای مهاجرِ.]
«گفتم که این چیزارو از من نپرس نگفتم؟ من همهی هیولاهای سطح پایین رو کشتم پس میانگین سیاه چال باید بیشتر هم بشه، پس فقط اطلاعات رو بروز بکن.»
[البته از اونجایی که هیچ بنی بشری جز تو تو همچین سیاه چالهایی نمیاد مشکلی نیست، اینها همش تقصیر لیتاست!]
[خووووو... پفففف.]
سه ساعت بعد از اینکه اون داشت نقشه میکشید که بره از خجالت خدای اهنگری دربیاید و میخواست بره دنبال ارتقای اختفاش لیتا هم از درح...
کتابهای تصادفی



