همه به غیر من بازگشته هستن
قسمت: 69
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل شصت و هشتم:من یه خدام؟(یک)
گرچه نظرات مختلفی در این مورد وجود داشت، اما به طور کلی از منطقهی کانتئو به عنوان قلب سیاست و تجارت ژاپن یاد میشه.
به همین دلیل وقتی در استان کاناگاوا بدون هیچ نشانهی قبلی شکست سیاه چال اتفاق افتاد تمام مردم ژاپن در بهت و حیرت فرو رفتن، نه تنها اونها بلکه وضعیت مردم بقیه دنیا هم همینطور بود.
چیزی که براشون تعجب اور بود این بود که هیولاهای رده اول و دوم همزمان باهم بیرون ظاهر شده بودن، اما تعجب آورتر این بود که همه فکر میکردن شکست سیاهچالها مربوط به مرحله ی دوم تغییرات عالیه.
ناگهان تمام اطلاعاتی که در جهانهای دیگه بدست آورده بودند مثل حباب صابونی در مقابلشون ترکید.
اگه شکست سیاه چال به همون شکستن عادی ختم میشد مشکلی نبود اما هیولاهایی که بیرون اومده بودن فقط تلاش نمیکردن انسان هارو بکشن بلکه سعی میکردن بقیهی هیولاهارو هم ازاد کنن، انگار که خودشونم میدونن که نیروهاشون کافی نیست.
اگه اونها موفق به این کار میشدن تمام موجودات دیگه رو قتل عام میکردن و تو اون سرزمین چیزی نمیموند به جز هیولا و هیولا و اونام تا رسیدن به این هدف متوقف نمیشدن، بعد هم به جای دیگهای میرفتند تا این اتفاق رو دوباره رقم بزنند.
اگه این پدیده به همین صورت ادامه پیدا میکرد میتونست پایان دنیا رو رقم بزنه.
علاوه بر این هوش هیولاهای زمین از سطح متوسط بالاتر بود به همین خاطر حرکات اونها دقیق و حساب شده بود.( شیطانی بود)
هنوز یک روز نگذشته بود که تمام سیاه چالهای کانگ وا شکسته شده بودن و تلفات و خسارات عظیمی رو به اونها تحمیل کردن.
دولت ژاپن به محض اینکه متوجه پدیده شکست سیاه چال شد برای تمام دنیا پیام کمک فرستاد و نهادهایی که مسئول رسیدگی به چنین شرایطی بودن با سرعت نیروهاشون رو به ژاپن اعزام کردن.
مشخصا اونها نمیتونستن دست روی دست بزارن چون این حادثه در یک کشور خارجی رخ میداد.
همه میدونستن که هیولاها تو ژاپن موندگار نمیشن، حتی اگه اون یه کشور جزیرهای بود بازم تو سرتاسر ژاپن سیاه چالهایی با هیولاهای پرنده وجود داشت، باید این فاجعه رو قبل از اینکه از کنترل خارج بشه مدیریت میکردن.
بقیهی کشورهای دنیا بعد از بررسی احتمال وقوع شکست تو کشور خودشون فقط نیروهای ذخیرهشون رو برای کمک فرستادن و نیروهای نخبهی خودشون رو نزدیک سیاه چالهای رتبه بالای خودشون مستقر کردن.
شاید این کار اونها خودخواهانه به نظر برسه، اما اگه قرار بود کشور خودشون در طی کمک به ژاپن از بین بره چه سودی برای اونها داشت؟
صدها هزار کاربر نیرو به ژاپن سفر کردن و حداقل سطح اونها بیست بود، اونها کسایی بودن که میشد به سادگی نخبه خطاب بشن، چنین افرادی در کانتئو گرد هم اومده بودند.
در همون زود اول جنگ بیست درصد اونها در شلوغی و هرج و مرج میدان جنگ جان باختند و میزان تلفات رو به افزایش بود.
(-صدای جیغ_)
«لعنتی، یه هیولا ی پرنده!»
«جی اس دی اف... نیروهایویژهی جی اس دی اف کدوم گورین؟ اگه ما اینارو همینجا متوقف نکنیم شیزوکا به خطر میوفته!»
«به بالای ساختمونها برید! باید تو منطقهی ای-۱ نگهشون داریم!»
اولین کاری که اونها باید انجام میدادند این بود که از گسترش این فاجعه جلوگیری کنند، تمام مردم میخواستند این موضوع در همون استان کاناگاوا به اتمام برسه، اما فقط یه تیم موفق به انجام این کار شد.
بدین ترتیب ارتش کاربران نیرو به حاشیه جزیره عقبنشینی کرد، جایی که راه چندانی تا توکیو باقی نمونده بود.
(-صدای جیغ-)
(نگاه کنین، یه عالمه از دوستانمون هم اینجان.)
(یه عالمه اد...
کتابهای تصادفی



