اصیل و خونخوار
قسمت: 19
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر ۱۹
لیوان رو سفت چسبیدم و تندتند شروع به سرفه کردن کردم که کسی گفت:
- حالا چرا انقدر هول شدی پرنده کوچولو؟
به قفسهی سینهم کوبیدم که کامرون دوباره خندید و گفت:
- اوه، خودزنی هم داری!
اخم بزرگی کردم و طرفش برگشتم که خندید و دستهاش رو به نشونهی تسلیم، بالا گرفت. بعد سمتم اومد و روی صندلی کناریم نشست.
- اینجا چیکار میکنی؟ قرار بود بعد از صبحونهم...
وسط حرفم گفت:
- ترجیح دادم زودتر بیام و همینطور که تو داری صبحونهی آدمیزادیت رو نوش جان میکنی، برات درمورد خونآشاما بگم.
سرفهی ریزی کردم تا گلوم بهتر بشه. قلپی از شیرکاکائو رو خوردم و بعد پرسیدم:
- باشه. خب قراره از کجا شروع کنی؟
کامرون دستبهسینه شد و گفت:
- نقاطضعف خونآشامای اصیل چطوره پرنده کوچولو؟
شونهای بالا انداختم و باز هم شیرکاکائوم رو سر کشیدم که کامرون با صورتی درهم، به لیوان نگاه کرد و پرسید:
- این چیه؟ چرا این رنگیه؟
لیوان رو از لبم فاصله دادم و گفتم:
- تو نمیدونی شیرکاکائو چیه پیرمرد هفتصد ساله؟
خندید و گفت:
- اینکه هفتصد سالمه دلیل بر این نمیشه که همهچیز رو بدونم پرنده کوچولو.
با ابروهای درهم نگاهش کردم. بعد لیوان شیرکاکائو رو بالا، روبهروش گرفتم و گفتم:
- به این میگن شیرکاکائو. از شیر داغ و پودر کاکائو درست شده و خیلی هم خوشمزهست.
کامرون چینی به بینیش داد و گفت:
- رنگش من رو یاد چیزی میندازه که ترجیح میدم نگم.
با چشمهای گرد نگاهش کردم و بعد با انزجار به شیرکاکائوم نگاه کردم. لیوان رو روی میز گذاشتم. فکر کنم اشتهام کور شد.
سمت کامرون رو کردم و گفتم:
- خب، بگو. نقاطضعف خونآشامای اصیل.
کامرون دستبهسینه شد و گفت:
- نقاطضعف ماها، فقط سیر و صلیب، آتیش و همچنین چوب نوکتیزه که بهش میگن نیزهی چوبی.
- ب...
کتابهای تصادفی

