فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

مصداق

قسمت: 3

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
قسمت سوم خودم حركت مي‌كنم و دست ام را روي دستگيره‌ي در مي‌گــذارم و در را باز مي‌كنم و منتظر ورود سرما همراه با سركرده‌ي سربازان شاه بـه داخـل خانه مي‌شوم. تنها سه نفر از عده‌ايي كه تـاجلوي خانـه‌ي مـا آمـده بـود وارد مي‌شوند و ديگران جلوي در مي‌مانند. برخلاف پدر و مادرم من خونسردانه به آن ها زل مـيزنم و سـرم را خم مي‌كنم تا سركرده شروع به حرف زدن كند. اما انگار كه از گرماي خانه لذت ميبرد كه شنلش را از دور گـردن بـاز كرد و به دست من داد. بي صدا شنل را به سمت شومينه مي‌برم و كنـارش ميگـذارم تـا كمي از آن سرما خارج شود. دلم به حال سربازاني كـه جلـوي در ايسـتاده بودنـد سوخت. سرباز ها، مهم نبود در چه دني...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب مصداق را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی