فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

مصداق

قسمت: 2

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
قسمت دوم ميدانستم افسرده ام. گفته بودم افسـرده ام و جـواب گرفتـه بـودم آدم افسرده نميگويد افسرده است. شكسته بودم. بـار هـا تـرك برداشـته بـودم. بارها و بارها. هيچ وقت مـنزوي نبـودم. دوسـتان زيـادي داشـتم و مي‌شـد من را آدم اجتمايي‌اي خواند. حتي در آن زمان‌ها هم همينطور بودم. حـرف زيـاد مـي‌زدم، نيـاز داشـتم بـه حـرف زدن. و هيچ شـنونده اي نداشـتم. من گفتـه بـودم بـه كمـك نيـاز دارم. ولي كمكي نبـود. صـدا هـا را مي‌شنيدم كه در سرم فرياد ميزدند و براي مسكوت كـردنش دسـت بـه تيـغ برده بودم. اهي مي‌كشم. فكر كردن به چيزي كه بودم حالا فايده نداشت، چون نه نوجواني اينجا بود و نه اين دنيا آنجا بود. بـا رسـيدن سـرباز هـا، سـريع پاهـايم را داخـل مي‌اورم و روي ايـوان مي‌ايستم تا از پله ها پايين بروم. در چوبي ايوان را كه ميبندم به سمت چپ مي‌چرخم و چند تقــه ايي بــه در مي...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب مصداق را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی