تولد دوباره یک سوپراستار
قسمت: 48
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل48 – مراسم اهدای جوایز
کلیپ "آشوب خیابانی" در واقع تأثیر عجیبی داشت که سروصدای نامزدی جایزه امپراطور طلایی بایلانگ را بالا برد.
احتمالا به این دلیل بود که قبلا بایلانگ در تولیدات زیادی حضور نداشت. به غیر از "طلا" که به خاطر آن نامزد شده بود، فقط "شرکا" بود که مردم با آن توانسته بودند از آن برای قضاوت او استفاده کنند. زمانی که او را در حال فیلمبرداری بایلانگ شرکا بود، واقعا یک تازه وارد بود. تجربه بازیگری او سطحی بود و اگرچه در پایان بسیار پیشرفت کرد، اما این نوع تولید ساده در مورد زندگی شهری واقعا صحنههای زیادی نداشت که بتواند مهارت بایلانگ را نشان دهد، به جای اجرای خاص، خط داستان چیزی بود که مردم را جذب میکرد. بنابراین افراد زیادی بودند که احساس میکردند نامزد شدن بایلانگ به خاطر خوش شانسی از جانب تماشاگران بود.
با این حال، وقتی کلیپ آشوب خیابانی منتشر شد، این بایلانگ کاملا متفاوت چشم مردم را روشن کرد.
در این کلیپ از حالتهایش تا هر حرکت کوچکش به گونهای بود که به نظر میرسید او کاملا حتی استخوانهایش را تغییر داده است. از او احساس یک نفر در پائینترین طبقه جامعه تراوش میکرد و طبیعی به نظر میرسید، با این حال هنوز یک احساس باحال و زیبا وجود داشت که باعث نمیشد مردم احساس دافعه کنند. مثل این بود که در میان گروهی از جوانان بزهکار، همیشه یک رهبر کوچک با کاریزما وجود داشت که باعث میشد اطرافیانش همیشه به سمت او کشیده شوند و بخواهند از او پیروی کنند.
همچنین در این کلیپ قسمتی وجود داشت که بایلانگ هنگام فرار بطور روان دشنام میداد. لهجه او 90% شبیه لهجه واقعی یک مکان خاص بود. این احساس، کلمات در اصل درشت را تغییر داد تا احساس خاصی مرتبط با مکان و فرهنگ به همراه داشته باشد، بنابراین تحمل آن برای گوش بسیار آسانتر شد و همچنین شخصیتش را بیشتر زنده کرد. بازی او حتی در نحوه بیان کلماتش نیز مشخص بود. این نوع توجه در سطح بالا به جزئیات و مهارت واقعا تأثیر عمیقی در قلب افراد گذاشت.
در مورد موضوع لهجه، بایلانگ از برخی تجربیاتی که در زندگی گذشته خود به دست آورده بود، استفاده میکرد.
این درام در زندگی قبلی او خیلی خوب عمل کرده بود. شخصیتها و فیلمنامه هر دو بسیار راضی کننده بودند. داستانهای هیجانانگیز زیادی وجود داشت که تماشاگران را به شدت سرگرم میکرد. با این حال، تنها چیزی که در آن مورد انتقاد مردم قرار گرفت که همتراز فیلم نیست، بازیگر لوزای بود که در زندگی گذشته او چنگیوان نقش آن را بازی میکرد. او یک جوان خوش تیپ بود و ویژگیهای بسیار ظریف و زنانهای داشت که الزامات تصویر لوزای را برآورده میکرد. با این حال هر بار دهانش را برای دادن فحشهای استانداردش باز میکرد، توسط شهروندان تیز زبان مورد انتقاد قرار میگرفت که او بسیار بافرهنگ است و واقعبین نیست[1].
برخی از اینها به دلیل محدودیتهای درام بود. این درام برای مخاطب عام عرضه میشد، بنابراین نمیتوانست خطوط افراطی زیادی داشته باشد. با این حال، هنوز صحنههای زیادی وجود داشت که شخصیت لوزای برای ارائه شخصیت و طبقه اجتماعی خود باید به خطوط تکیه میکرد. بنابراین فیلمنامه نویس در موقعیت نامناسبی گیر کرده بودکه سعی میکرد خطوطی را تولید کند که نه خیلی افراطی و نه خیلی معتدل باشند.[2]
وقتی بایلانگ فیلمنامه را دریافت کرد، به مشکل خطوط اصلی کاراکترش توجه ویژهای کرد و خیلی زود با فیلمنامه نویس بحث کرد.
توصیه بایلانگ این بود که میتوانست با استفاده از لهجه محلی خود را اظهار کند. او میتوانست از عبارات و کلمات محلی خاص برای جایگزینی برخی از گوشخراشترین فحشها و نفرینها استفاده کند. به این ترتیب حتی اگر مخاطبی اغلب آن را میشنید، از آن عصبانی نمیشد. و برای نشان دادن اثر آن، او یک رشته جملات را با استفاده از لهجه و کلمات محلی بیان کرد.[3]
وقتی صحبتش تمام شد چشمان فیلمنامه نویس برق زد. او بلافاصله به سراغ چند مشاور از همان منطقه رفت و فیلمنامه را بازنویسی کرد و تقریبا تمام دیالوگهای لوزای را تغییر داد. حتی افرادی که با لوزای ارتباط داشتند، دیالوگها و شخصیتهایشان ویرایش شد. اینکه چطور بایلانگ که در شهر کوچک T بزرگ شده بود، توانست نوع و لهجه محلی بسیار دقیق جنوبی را بیاموزد، او به مردم میگفت به این دلیل بودکه قبلا 10 سال برای مقایسه مردم با یکدیگر کار کرده است.
غیر از اینها، چیز دیگری که کلیپ داشت و مردم نمیتوانستند از آن چشمپوشی کنند، صحنههای اکشن بایلانگ بود. او که همیشه با ظاهر زن جوانی ملایم و شیک ظاهر میشد، به نظر میرسید با جوان بزهکاری که در درام ظا...
کتابهای تصادفی



