فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

تولد دوباره یک سوپراستار

قسمت: 36

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل36 داروی نجات دهنده زندگی

چی شائودونگ، نائب رئیس ساخت و ساز ویزیون.

او همچنین برادر کوچک‌تر چی‌شائوهوا که وارث ساخت و ساز ویزیون بود محسوب می‌شد.

این 2 برادر مانند خانواده کیو نبودند که برای قدرت و کنترل بر خانواده با یکدیگر بجنگند.

زیرا خانواده چی از مدت‌ها قبل به وضوح روشن کرده بودند فقط پسر همسر اول چی‌شائوهوا حق به ارث بردن شرکت‌های خانوادگی را دارد. در مورد چی‌شائودونگ این پسر که پس از فوت همسر اصلی متولد شده بود، فقط می‌توانست درصد کمی از ارث را به دست آورد. بعد از همه این‌ها، خانواده چی برای پایه‌گذاری خود به روابط خانوادگی همسر اول، خانواده وی و پول آن‌ها اعتمادکرده بودند و تنها در چند سال گذشته واقعا به یک امپراطوری تجاری تبدیل شده بودند.

بنابراین چی شائودونگ جوان به روشی آزاد و آسان تربیت شده و توجه و فشار زیادی را متحمل نشده بود.

با این حال به نظر می‌رسید بلندپرواز باشد. وی برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفت و پس از بازگشت مطیعانه از پائین به بالا در شرکت شروع به کار کرد و قبلا به سمت نائب رئیسی رسیده بود. البته مادر چی‌شائودونگ نیز مخفیانه از پشت صحنه به پسرش کمک کرده بود. اما هر چقدر هم چی‌شائودونگ تلاش کرد، غیرممکن بود بتواند برادر بزرگ خود را پشت سر بگذارد. بنابراین شاید به دلیل احساس گناه، خانواده چی در رفتار خود نسبت به چی‌شائودونگ در زندگی شخصی بسیار سست بودند.

چی‌شائودونگ مشهور بود. اغلب از او به عنوان شخصی که دوست داشت روابط دیگران را از بین ببرد، در اخبار یاد می‌شد.

به نظر می‌رسید او سعی دارد چیزی را که کم داشت جبران کند. به هر دلیلی چی‌شائودونگ، که ظاهر و پول هر دو را داشت، دوست داشت دوست* دختر دیگران را بدزدد و این روند تصادفی نبود، او همیشه به کسانی پیشنهاد می‌داد که پیش‌بینی می‌شد مشاغل خانوادگی یا مجامع خود را به ارث ببرند. در آغاز هیچ کس فکر نمی‌کرد چی‌شائودونگ این کار را عمدا انجام دهد. گذشته از این، قبل از ازدواج زن و مرد هر 2 هنوز مجرد محسوب می‌شدند، اما پس از 2 یا 3 مورد مشابه تکرار این وضعیت، کارهای او بیشتر از تصادفی، هدفمند به نظر می‌رسید. به این ترتیب شهرت او تصویب شد.

درحال حاضر خانواده کیو در تجارت املاک و مستقلات سرمایه‌گذاری می‌کردند. در چند پروژه آن‌ها رقبای ساخت و ساز ویزیون بودند. به همین دلیل کیوکیان قبلا در مورد این نائب رئیس با هویت خاص، تحقیق کرده بود.

کیوکیان کیوشیائوهای را کنار گذاشت و وارد اتاق مطالعه شد تا جعبه سیاه کوچک را از کشو خارج کند. او گوشی را برداشت و دوباره جلوی تلویزیون برگشت.

در حال حاضر، صفحه نمایش ستاره بعدی را نشان می‌داد. کیوشیائوهای در گوشه کاناپه خم شده و دستانش را تکان می‌داد، انگار می‌خواست شخصی را که در حال حاضر مانع از دیده شدن آه‌بای روی صفحه شده بود، کنار بزند. اما از آنجا که تلویزیون بود، امکان نداشت. کیوکیان وقتی رفتار او را دید نتوانست با مالیدن سر کیوشیائوهای کمکی به او بکند.

در داخل سر و صدای محیط، صدای سوکوان از طریق گوشی شنیده می‌شد: «... اجازه بدید شما رو معرفی کنم. ایشون معاون ویزیون سرگرمی، چی‌شائودونگ هستند. و این شخص هم که نیازی به معرفی نداره، استاد جوان چی بدون شک شما اون رو می‌شناسید.»

صدایی که معمولی بود و در عین حال هیچ ظرافتی نداشت پاسخ داد: «هاها، نیازی نیست. در واقع من از طرفداران وفادار خانوم بای هستم. من چی‌شائودونگ هستم، افتخار دارم شما رو ملاقات می‌کنم خانوم بای. مدت طولانیه من شما رو تحسین می‌کنم.»

صدای بای‌لانگ بسیار مؤدبانه بود: «دیدن شما باعث افتخاره. آقای چی بیش از حد مهربون هستند.»

صدای چی‌شائودونگ با خنده گفت: «من از روی ادب نمی‌گم. لی‌کوان‌کینگ در "بیرون طلا و یشم" واقعا باعث شد من و گروهی از دوستانم عرق کنیم و اون رو بازتاب بدیم. این نوع ظرافت چیزی نیست که هر کدوم از ما بتونیم با اون مقایسه بشیم. در حال حاضر از اون به عنوان نمونه‌ای برای مطالعه استفاده می‌کنیم.»

سوکوان با خنده گفت: «چطور من چیزهایی رو که استاد جوان چی یاد گرفتند، نمیتونم ببینم؟»

«چی میخوای بگی سوکوان؟ در حال حاضر من تمام تلاشم رو میکنم تا خودم رو ظریف و برازنده نشون بدم. معلوم شد هیچ تغییری ایجاد نشده.»

سوکوان طعنه زد: «یه پلنگ نمیتونه خال‌هاش رو عوض کنه.»

چی‌شائودونگ اعتراض کرد: «میشه لطفا کمی از من حمایت کنی، ما داریم اینجا معرفی میشیم.»

بای‌لانگ همکاری کرد و کمی خندید: «این فقط بازیگریه. چطور میشه اون رو با آقای چی مقایسه کرد؟»

«اینقدر دوری نکنید. شما میتونید من رو مثل سوکوان استاد جوان چی صدا بزنید.»[1]

صدای چی‌شائودونگ بسیار دوستانه بود. «صحبت از تصادف شد، من چند روز پیش با سوکوان درباره خانوم بای صحبت می‌کردم اما هرگز فکر نمی‌کردم امروز فرصتی برای ملاقات با شما داشته باشم. شاید این سرنوشت باشه. اگه خانوم بای فرصت دارند بیاید یه روز با هم چیزی بخوریم. من از چند نفر از دوستام خواهش می‌کنم بیایند و ما می‌توانیم جمع بشیم؟»

کیوکیان که جلوی تلویزیون نشسته بود چشمانش را تنگ کرد.

سوکوان تا حدی غیرصادقانه مانع آن شد: «هی، اگه همه طرفدارا مثل شما بودند و درخواست می‌کردند که با هم یه وعده غذا بخورند، فکر می‌کنی خانوم بای وقت آزاد پیدا می‌کرد؟»

چی‌شائودونگ گفت: «پس بیاید وقت رو تلف نکنیم، چطوره یه نوشیدنی با هم بخوریم؟ خانوم بای اخیرا یه آبج*وی تجاری رو تبلیغ کردند که جذاب به نظر میومد. چطوره بعد از این کار رو تموم کنیم؟»

درست وقتی بای‌لانگ قصد داشت دهانش را برای پاسخگویی باز کند، سوکوان دوباره حرف او را قطع کرد و اول صحبت کرد.

«امکان نداره. بد نیست بگم خانوم بای نمیتونند تصادفا بیرون برند و بنوشند. بعضی ناراضی می‌شند.»

به نظر می‌رسید صدای چی‌شائودونگ تغییر می‌کند: «اوه؟»

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب تولد دوباره یک سوپراستار را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی