فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

تولد دوباره یک سوپراستار

قسمت: 35

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
فصل35 سیگار «چطور شد امروز وقت کردی اینجا بیای؟» کیوکیان به ندرت درشرکت حمل و نقل می‌ماند. اما امروز یک میهمان غیرمنتظره داشت. وانگ‌یون کمی متعجب به نظر می‌رسید. او وارد دفتر مجلل کیوکیان شد. اینجا یک ساختمان بزرگ در کنار بندر بود. پنجره‌های طولی تا کف مناظر پانوراما از اقیانوس را نشان می‌داد و همین باعث می‌شد دفتر بسیار بزرگ، خالی به نظر نرسد و در عوض احساس تجمل زیادی ایجاد شود. وانگ‌یون آهی کشید: «گاهی اوقات به نظر می‌رسه این سال‌ها تغییری نکردی اما وقتی وارد یه جایی مثل این میشم، واقعا احساس میکنم تو یه رئیس بزرگی.» کیوکیان خندید. او وانگ‌یون را به نشستن روی کاناپه مهمان دعوت کرد: «بشین.» در همان لحظه 3 ضربه مؤدبانه به در نواخته شد. یک منشی بسیار ظریف و زیبا در حالی که یک سینی حاوی یک قوری چای معطر را در دست داشت، وارد شد. آن را روی میز گذاشت و سریع اتاق را ترک کرد. چنین کارمند آموزش دیده و منظمی استانداردهای بالای شرکت را نشان می‌داد. البته کیوکیان شامل این مورد نمی‌شد. اگرچه پیراهن چاپ گل او توسط بای‌لانگ به یک پیراهن متناسب دوخته شده توسط "لباس رگال" تغییر کرده بود اما مانع باز کردن دکمه‌های بالای آن و بالا زدن آستین‌هایش نمی‌شد. رفتار متکبر و رام نشده او نسبت به قبل تغییری نکرده بود. کیوکیان قوری را برداشت و برای وانگ‌یون چای ریخت: «این دوره کار تجاری فقط مربوط به محتوای کار نیست. برخی از غربی‌ها واقعا دوست دارند به سطح و ظاهر نگاه کنند. بنابراین من از اینجا برای ترسوندن اونا استفاده می‌کنم تا همه چیز روون‌تر بشه.» وانگ‌یون از او تشکر کرد: «به نظر میرسه همه خیلی تغییر کردند. زمان زیادی گذشته، گاهی اوقات احساس می‌کنم غریبه شدی. دفعه بعدی سراغ آه‌چنگ می‌رم و می‌بینم دفتر اون چه شکلی شده.» کیوکیان گفت: «آه‌چنگ خیلی تغییر کرده، کل ساختمان مثل قلعه‌س، حتی پنجره‌ها میله‌های آهنی دارند.» وانگ‌یون سری تکان داد: «نشون میده چقدر خوب عمل میکنه. سر من اونقدر شلوغه وقت نکردم یه دور بزنم و حتی ازش خبر ندارم.» کیوکیان لبخند زد. چیزها را کنار زد و روی کاناپه نشست: «پس چی شده به اینجا اومدی؟» وانگ‌یون او را مسخره کرد: «سئوالت مثل اینه که بگی ازم استقبال نمیشه.» «این طور نیست. بیا، چی میخوای؟» «منم لقمه رو دور سر تاب نمیدم. آه‌کوان ازم خواست بیام اینجا تا از طرف اون عذرخواهی کنم. بخاطر بای‌لانگ.» کیوکیان لبخند کمرنگی زد: «از طرف اون؟» وانگ‌یون جرعه‌ای چای نوشید: «اون فکر میکنه احتمالا ازش راضی نیستی. اون میدونه چیزهایی که توی مهمونی گفت برای شنیدن خوب نیستند.» کیوکیان گرد و غباری را که وجود نداشت از روی شلوارش زدود و گفت: «اگه میدونه پس چرا اون حرفا رو زد؟» «به خاطر اینکه اعتراف کرد حسادت میکنه.» بعد از حرف وانگ‌یون، کیوکیان بلافاصله نگاهی به اطراف کرد. وانگ‌یون نگاهش را دید و آه کشید: «البته، این حسادت اون به خوش‌شانسی بای‌لانگه که کسی مثل تو رو ملاقات کرد. چون روش‌های رئیس هونگ واقعا اون رو ناامید کرده.» بعد از این جمله قیافه کیوکیان عادی‌تر شد: «این باید برای اون واضح باشه. شانس انتخاب بین من و رئیس هونگ قبلا به اون داده شده بود. اون کسی بود که انتخاب کرد و هیچ کس هم مجبورش نکرد.» وانگ‌یون لحظه‌ای مکث کرد و پرسید: «اگه چنین چیزی برای بای‌لانگ اتفاق بیفته، چیکار میکنی؟» نگاه خیره کیوکیان یکبار دیگر وانگ‌یون را در برگرفت. نگاه او چنان سوراخ‌کننده بود که وانگ‌یون خجالت کشید. کیوکیان لبخند سردی زد: «بای‌لانگ چنین گزینه‌ای پیدا نمیکنه، اجازه نمیدم کسی چنین شانسی داشته باشه که چنین انتخابی به اون بده.» وانگ‌یون کمی لرزید. گلویش را صاف کرد: «پس به آه‌کوان کمک می‌کنی که عذرخواهیش رو به بای‌لانگ برسونه؟» کیوکیان گفت: «البته.» و پاکتی سیگار از جیبش بیرون آورد. از وانگ‌یون پرسید: «مخالفی؟» وانگ‌یون سرش را به علامت نفی تکان داد: «دور هم که بودیم ندیدم سیگار بکشی. فکرکردم ترک کردی. از دیدگاه حرفه‌ای باید بگم برات خوب نیست.» کیوکیان سیگارش را بین لب‌هایش گذاشت و با حرکتی تمرین شده آن را روشن کرد: «کیوشیائوهای اونجا بود. من فقط توی دفتر سیگار می‌کشم.» او پک عمیقی زد. وانگ‌یون لبخندی زد و موافقت کرد: «درسته، دود دست دوم برای بچه‌ها مضره. البته موارد دیگه‌ای هم وجود داره. مثل بیمارای من خوب نیست بوی سیگار رو استشمام کنند. اوه، یادم رفت بهت بگم من بیم...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب تولد دوباره یک سوپراستار را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی