فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

تولد دوباره یک سوپراستار

قسمت: 37

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل37 متأسفم

آن شب 2 نفر بودند که مخفیانه به بیمارستان دانشگاه منتقل شدند.

به غیر از رونگ‌آی، بای‌لانگ نیز مجبور شد برود.

بای‌لانگ از آمبولانس استفاده نکرد اما در عوض شخصا همانند یک جنایتکار توسط کیوکیان به آنجا منتقل شد.

هونگ‌هونگ رانندگی می‌کرد و کیوکیان در حالی که صورتش در سایه سیاهی غرق شده بود، تمام راه را نشست. او کیوشیائوهای را چسبیده بود و اجازه نداد کنار بای‌لانگ برود.

کیوکیان پس از ترک خانواده رونگ، یکبار هم به چشمان بای‌لانگ نگاه نکرده بود. بنابراین طبیعتا آن‌ها چیزی به هم نگفته بودند.

تنفس کیوکیان سخت و حرکات او تحریک‌پذیر شده بود. کاملا واضح بود که داشت انفجار عصبانیت را درون بدنش سرکوب می‌کرد.

ذهن کیوشیائوهای با علامت سئوال پر شده بود. او تازه رونگ‌زن را که چشمانش به خاطر بیماری پدربزرگش قرمز شده بود ترک کرده بود. اما وقتی برگشت با قیافه ترسناک پدرش روبرو شد.

کیوشیائو یخ زد. این چهره حتی از زمانی که او از خانه فرار کرده بود هم وحشتناک‌تر بود. غریزه احساس خطر او را واداشت برای آرامش به سوی بای‌لانگ برود. اما کیوکیان با خشونت او را به یک سو راند. کیوشیائوهای بسیار گیج بود. چند بار قصد کرد به بای‌لانگ نزدیک شود، اما در جا توسط کیوکیان سرکوب شد و در آخر مجبور شد مقابل شانه کیوکیان دراز بکشد و نگاه‌های مخفیانه تائید آمیز به سوی بای‌لانگ پرتاب کند.

بعد از سوار شدن به ماشین، فضای خفقان‌آور و سنگین داخلی باعث شد کیوشیائوهای نتواند تحمل کند و با صدای ریزی شبیه به بچه گربه با حالی رقت‌انگیز شروع به صدا کردن کند:

«آه‌بای»

بای‌لانگ نگاهی عذرخواهانه به او انداخت. با این حال انتظار نداشت کیوکیان ناگهان با خشونت پشت صندلی مقابلش را بزند.

پانگ! صدای بلندی برخاست.

بعد از آن صدای ترک خوردن لاستیک به شدت در ماشین به گوش رسید.

خوشبختانه صندلی که کیوکیان به آن ضربه زد صندلی خالی مسافر در کنار هونگ‌هونگ بود بنابراین رانندگی او را مختل نمی‌کرد. اما برای ترساندن کیوشیائوهای کافی بود. او بلافاصله دهان خود را بست و حتی بای‌لانگ هم کمی لرزید.

کیوکیان ترس بای‌لانگ را احساس کرد. با قیافه‌ای بسیار زشت نگاهی به بای‌لانگ انداخت. بای‌لانگ با حالتی مبهوت چشمان او را ملاقات کرد اما لحظه‌‌ای بعد کیوکیان با چهره‌ای سنگی برگشت. ماشین قبل از توقف در پارکینگ مستقیم به سمت بیمارستان دانشگاه حرکت کرد. شیائولی چند کارمند بیمارستان را هم آورده بود تا در آنجا منتظر او بمانند تا وقتی داخل می‌شوند، رازداری کنند.

به محض اینکه بای‌لانگ از ماشین پیاده شد، کیوکیان محکم مچ دست راست او را گرفت. بای‌لانگ خشکش زد. قبل از اینکه کیوکیان با قدم‌هایی بلند حرکت کند او حتی فرصت واکنش نشان دادن نداشت. بای‌لانگ کمی لغزید و چهره کیوکیان حتی زشت‌تر شد. با این حال سرعت قدم‌هایش آهسته‌تر شد.

بای‌لانگ تازه متوجه شد. این نگاه کیوکیان به آسیب داخلی بود. به احتمال زیاد او می‌ترسید اگر از عصبانیت منفجر شود، قلب شکننده "شیشه‌ای" بای‌لانگ را بترساند. بای‌لانگ بی‌اختیار خندید. او به آرامی سعی کرد خود را آزاد کند و دقیقا همان طور که فکر می‌کرد مجبور نشد تلاش زیادی انجام دهد تا کیوکیان او را رها کند زیرا می‌ترسید از زور استفاده کند.

وقتی چهره پیچ خورده کیوکیان را که به وضوح نشان می‌داد می‌خواست ناسزا بگوید اما به زور خودش را سرکوب می‌کرد، دید؛ دستش را به عقب چرخاند و کیوکیان را نگه داشت. او را فشار داد: «همه چیز خوبه.»

کیوکیان به وضوح آب دهانش را بلعید. واضح بود تمام تلاش خود رامی‌کرد تا جلوی انجام یا گفتن حرف‌های تکانشی را بگیرد. سپس دست بای‌لانگ را محکم نگاه داشت، 10 انگشت به هم گره خوردند و به شیائولی اشاره کرد تا به سبک چوبی پیش برود.

به محض اینکه کیوشیائوهای از ماشین پیاده شد، اجازه نداد کیوکیان او را نگاه دارد. او دید پدرش دست آه‌بای را گرفته، بنابراین با هوشمندی به طرف دیگر بای‌لانگ دوید تا دست آزاد او را بگیرد.

بای‌لانگ گ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب تولد دوباره یک سوپراستار را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی