ارباب دوم ما
قسمت: 13
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
اما به او گفتم: "ارباب دوم، نمیتونم بمونم"
دست ارباب دوم همیشه چشمانش را پوشانده بود. بعد از شنیدن حرفهای من، دهانش را باز نکرد، دستش را هم پایین نیاورد.
گفتم:" ارباب دوم، تمام کارهایی که باید انجام بشه رو باید به خانه دار بگید. اگر نگید، میترسم نتونه به درستی از شما مراقبت کنه"
ارباب دوم تکان نخور. بنابراین، من به میل خودم عمل کردم و خانهدار را صدا زدم. خانه دار کناری ایستاد.
به او گفتم:"خانه دار، حرفهایی که میزنم رو یادت بمونه"
خانه دار سرش را تکان داد و گفت:" خانم چی میخواید بگید؟"
گفتم:"پای ارباب دوم تقریباً خوب شده، اما در روزهای سرد و بارانی پاهاشون درد میگیره. برای فشار دادن روی پا باید از قبل یک حوله داغ آماده کنید. خیابان قدیمیای که ما زندگی می کردیم، یه فروشگاه دارویی به نام «بازگشت به تالار بهار» داشت، اگرچه مغازه کوچکیه، اما پزشکهاش بسیار ماهر هست. تمام این سالها از پای ارباب دوم مراقبت میکنن، اگر مشکلی هست، باید بری اونجا"
میلهی بامبو برای ساق پا باید هر سه ماه یکبار عوض بشه. نجارهای شهر، اندازهی دقیق رو میدونند.
نمیتونی از ابریشم نرم برای پوشاندن ساق پا استفاده کنی چون نگهش نمیداره، باید از پارچهی خشن استفاده کنید.
لباس ارباب، آستین ردای سمت چپ به یک لایه اضافی نیاز داره. من قبلاً اندازههای شلوار را به بانو یانگ سپردم.
"......"
"ارباب دوم در غذا حساس نیست، اما طعمهای قوی رو دوست دار. به دلایل بهداشتی نباید غذاهای تند بخورند. باید به آشپزخانه بگی زمان پختن فلفل چیلی رو به حداقل برسونن"
"باید در شب هوشیار باشی - وقتی ارباب دوم نمیتواند بخوابد، دوست دارد در حیاط الکل بنوشد. اما، نباید به ایشون اجازه بدید بیش از حد بنوشند.
مزاحمشون نشو! مخفیانه پشت خانه پنهان شو و تماشاشون کن، نزار خیلی غمگین بشن.....خانه دار؟"
من فقط چند کلمه گفتم و دیدم که رگههای اشک روی صورت خانم خانه نشین شده و زانو زده است.
"خانم..."
نمیدانستم چه اتفاقی برای خانهدار افتاده اس. قبلاً وقتی ارباب ارشد یانگ بود، اصلا متوجه نشده بودم که ...
کتابهای تصادفی
