فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

صاعقه تنها راه است

قسمت: 144

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل - ۱۴۴ – قرار نبود اینطور پیش بره!

این بار هیچکس دیگه‌ای در سطح هفتم صحبت نکرد. گراویس شوخی می‌کرد؟ اون پسر با هاله‌ی اراده‌ش یکی از افراد برتر در سطح هفتم جمع‌آوری انرژی در گیلد آتش بود. اون همچنین می‌تونست با افراد سطح هشت مبارزه کنه، اما گراویس فقط با یک حمله اون رو کشته بود.

همه آهی کشیدن. گراویس وقتی که گفته بود فقط نابغه‌های سطح هشت و افراد سطح نه می‌تونن باهاش بجنگن شوخی نکرده بود. کسي در سطح هشتم جمع‌آوري انرژي، اگه هاله‌ی اراده نمی‌داشت به راحتی شکست می‌خورد.

شاگردای سطح هشت نفس عمیقی کشیدن. هیچ کدوم‌شون هاله چ‌ی اراده نداشتن. چرا باید کسی در سطح هشتم با هاله‌ی اراده با کسی در سطح ششم مبارزه می کرد؟ گراویس مطمئنا نمی‌جنگید. طبیعی بود فکر کنن که در چنین مبارزه‌ای چیزی براشون وجود نداره.

«اهه! من میرم!» یکی از شاگردای سطح هشتم جمع‌آوری انرژی فریاد زد. «شما ترسوها جرات ندارین با یک سطح ششم مبارزه کنین؟اصلا چرا کسایی مثل شماها عضو گیلد اتشین!؟» اون به طرف جمعیت فریاد زد.

شاگردای دیگه اول خواستن اون رو از رفتن باز دارن. این خودکشی بود! با این حال، وقتی اون‌ها رو بزدل خطاب کرد، نگرانی‌شون از بین رفت و جای خودش رو به تحقیر داد. جنگیدن در نبردی که نمی‌شد دراون پیروز شد، نه شجاعت بلکه حماقت بود. حداقل شانس پیروزی باید وجود می‌داشت. اون احمق بی‌عقل بهشون گفت ترسو؟ لعنت بهش.

گراویس از اینکه هنوز فردی در سطح هشتم جمع‌آوری انرژی می‌خواست باهاش بجنگه تعجب کرد.

فکر کرد: «- خب، بالاخره در هزار نفر، حدس می‌زنم حداقل یک احمق باید وجود داشته باشه.»

همه‌ی شاگردا می‌دونستن که اون نمی‌تونه برنده بشه، اونا بالاخره آدمای منطقی‌ای بودن.

گراویس فکر کرد: «- خب، انرژی و پول بیشتری گیرم میاد.»

شاگرد قرصی انداخت و گراویس به اون نگاه کرد. این بار چشمای گراویس جمع شدن. گراویس در حالی که قرص رو به عقب پرتاب می‌کرد، گفت: «این از قرص‌هایی که توافق کردیم نیست.» بقیه با تعجب به گراویس و قرص نگاه کردن. مطمئناً یکی از قرص‌های روی بنر نبود.

«چی؟ این قرص رو قبول نمیکنی؟ نکنه می‌ترسی؟!» شاگرد فریاد زد ولی بقیه توجهی نکردن. حس تحقیرشون حتی بیشتر شد. اون مرد می‌خواست سرسخت بنظر بیاد اما هرگز قصد جنگیدن نداشت.

یکی از افراد سطح هفتم جمع آوری انرژی به اون گفت: «برادر ارشد، لطفاً این هدیه حقیرانه رو از طرف...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب صاعقه تنها راه است را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی