صاعقه تنها راه است
قسمت: 145
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۱۴۵ - دستی برای کمک
گراویس منتظر اومدن افراد قویتر بود. ممکن بود که تعداد افراد با سطح نُه کم باشه، ولی افراد سطح هشت با هالهی اراده هم باید میبودن. اونا میدونستن چگونه باید بجنگن، بالاخره تجارب زیادی از زندگی و مرگ را پشت سر گذاشته بودن تا هالهی ارادهشون رو بدست بیارن. هیجان گراویس با گذشت زمان بیشتر میشد.
شاگردی در سطح هشتم جمعآوری انرژی فریاد زد: «من میخوام با تو مبارزه داشته باشم. ولی دنبال جنگ مرگ و زندگی نیستم.»
بقیه بهش نگاه کردن و بعد فکر کردن که واقعاً ایدهی خوبیه. اگه اونا قرصها رو به گراویس میدادن، مطمئناً مبارزه رو قبول میکرد. بالاخره اون چیزی رو از دست داد نمی داد.
گراویس بدون اینکه به شخص نگاه کنه، گفت: «قبول نمیکنم.» بقیهی شاگردا از اون چه گراویس گفت تعجب کردن. منظورش چی بود، چرا قبول نکرد؟ چرا یک نفر نباید میخواست مبارزه کنه؟ از طریق مبارزه، میتونستن نقاط ضعفشون رو پیدا کنن و اونها رو اصلاح کنن. با رفع نقاط ضعفشون، قدرتشون هم بیشتر میشد. بنظر اونا مبارزه نکردن کار احمقانهای بود.
«منظورت از مبارزه نمیکنم چیه؟»
شاگرد دیگهای افکار بقیه رو فریاد زد.
گراویس با ابروهای درهم از شاگردا پرسید: «واقعا هنوز نفهمیدین؟»
گراویس با دیدن اینکه هیچ شاگردی جواب نداد، فقط هول کرد: «درسته مبارزه کردن از نظر تئوری باعث میشه شما نقاط ضعفتون رو بفهمین، اما خودش باز ایجاد نقاط ضعف جدیدی میشه.»
شاگردا ابروهاشون رو در هم کشیدن. این شبیه چیزی بود که استادهاشون به اون ها گفته بودن، اما وقتی نقاط ضعفشون رو در مبارزه میدیدن، حرف بزرگترها رو نادیده می گرفتن. همهی اونها پیشرفتهاشون رو با چشم میدیدن. شاگردا اگه میخواستن انتخاب کنن، ترجیح میدادن چشماشون رو باور کنن تا چیزی رو که بقیه بهشون میگفتن.
گراویس چشمای بیارادشون رو دید و آهی کشید.
«-من از گیلد آتش برای قوی کردنم استفاده میکنم، پس بد نیست یچیزایی رو برای جبران در اختیارشون قرار بدم.»
گراویس گفت: «به سه مبارزه قبلی فکر کنین. همه ی اونا میدونستن که این یک نبرد مرگ و زندگیه. با این حال، مرد اول میخواست با استفاده از یک حمله نیمه تمام، منو آزمایش کنه. این ممکنه تو یک مبارزهی ساده بدرد بخور باشه، اما در یک نبرد واقعی مرگ و زندگی، حریف از اون ح...
کتابهای تصادفی
