فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

صاعقه تنها راه است

قسمت: 90

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت 90 – شکار شده

گراویس به بقایای گورن نگاه کرد و نتوانست آن‌چه را که اتفاق افتاده بود پردازش کند. گورن چند ثانیه پیش زنده بود. همین‌الان آن‌جا ایستاده بود و اکنون مرده بود؟ چگونه ممکن است این اتفاق بیفتد؟ چرا این اتفاق افتاد؟

گراویس چند قدم به عقب رفت. چرا گورن مرده بود؟ گورن بی‌قید و شرط به او کمک کرده بود. حتی کل گیلد صاعقه را فدای گراویس کرده بود! گورن با هرچه داشت از او حمایت کرده بود و گراویس قبلاً قسم خورد که همه‌چیز را جبران کند. پس چگونه گراویس می‌توانست او را بکشد؟

این باید یک خواب بد می‌بود! این امکان نداشت واقعی باشد! گراویس سرش را تکان داد و چند قدم عقب رفت. گراویس به نشانه انکار سرش را تکان داد و درحالی‌که به چشم باقی‌مانده سر گورن نگاه می‌کرد ، گفت: «منظوری نداشتم! نمی‌خواستم بکشمت.»

«آهههههه!»

فریاد هولناکی از سمت راست او بلند شد و گراویس زن از برج صاعقه را دید که با وحشت به گراویس و بقایای گورن نگاه می‌کند. قلب گراویس ریخت. فریاد زن او را به واقعیت بازگرداند.

گراویس درحالی‌که به‌او نگاه می‌کرد فریاد زد: «منظوری نداشتم! از قصد نبود!»

زن با ترس به گراویس نگاه کرد. گراویس یک قدم نزدیک‌تر شد و زن فوراً از ترس، سلاحش را بیرون کشید و با صدایی لرزان فریاد زد: «هیولا! نزدیک نشو!»

گراویس ایستاد. کلمه "هیولا" به شدت به‌او ضربه زده بود. او از خود پرسید: «یعنی من یه هیولام؟» و از پاسخ ترسید. گراویس کسی را که بیش‌ترین حمایت را از او می‌کرد کشته بود. او کسی را کشته بود که حاضر بود زندگی‌اش را روی او شرط ببندد. اگر او یک هیولا نبود، پس که بود؟

چهره گراویس اشک‌آلود شد، سرش را با دو دستش گرفت و با شدت تکان داد. او منظوری نداشت! از عمد نبود! بدن گراویس لرزید. او مدام با خودش زمزمه می‌کرد: «این واقعی نیست. این واقعی نیست. این واقعی نیست.»

شاگردان بیش‌تری وقتی دیگر صدای تخریب را نشنیدند به گیلد بازگشتند. بااین‌حال، با دیدن گراویس و بقایای گورن، شوک و وحشت آن‌ها بیش‌تر شد. آن‌ها طوری به گراویس نگاه می‌کردند که گویی او یک قاتل دیوانه است.

گراویس به اطراف نگاه کرد و چهره هر شاگرد، احساسات یکسانی را نشان می‌داد. گراویس در چشمانشان، ترس و وحشت و انزجار را می‌دید. هر ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب صاعقه تنها راه است را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی