صاعقه تنها راه است
قسمت: 61
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت 61 – بالاخره کمی آرامش
گراویس به عنکبوت دو دل نگاه و اخم کرد. او نمیخواست همینطوری آنجا بلاتکلیف بایستد. اگر میآمد گراویس حالش را جا میآورد و اگر عقبنشینی می کرد بالاخره میتوانست استخوانهایش را معتدل کند. بااینحال، عنکبوت فقط به ایستادن در آنجا ادامه داد.
گراویس سیبر خود را گرفت و شروع به جدا کردن تکه سنگ بزرگی از صخره کرد. عنکبوت به تماشای او ادامه داد و مطمئن نبود که گراویس چه کار میکند. گراویس بهسرعت یک تکه بزرگ را جدا کرد و قبل از اینکه بیفتد، آن را با هر دو دستش گرفت و بلند کرد. این سنگ چند صد کیلوگرم وزن داشت، اما او میتوانست آن را به راحتی با بدنش بلند کند.
او سنگ را بالای سرش بالا برد و نحوه نگه داشتن آن را تغییر داد، بهطوری که آن را فقط با یک دست نگه داشته بود. او آن را عقب برد و مانند یک توپ به سمت عنکبوت پرتاب کرد. با اینکه بهنظر میرسید عنکبوت به او نگاه میکند، چشمانش چندان خوب نبود. لرزشهای گراویس را روی زمین احساس میکرد و صدای نفس و حرکت او را میشنید. پس البتهکه…
بنگ!
سنگ بهوسط سرش خورد و جیغ کشید. پوستهاش ترک نخورد، اما ضربه، مغزش را تکان داد. به کناری تکان خورد و سرش را تکان داد و سعی کرد تعادلش را حفظ کند.
در زمانی که عنکبوت هنوز سرش را تکان میداد، گراویس سنگ دیگری را جدا کرد. این بار به دو تا از زانوهای عنکبوت برخورد کرد. پاهای عنکبوت جمع شده بود و "زانوهای" آن در واقع بالاتر از بدنش بودند، بنابراین ضربه زدن به بدنش از پهلو بسیار سخت بود.
با این حال، پوسته زانوهایش ضعیفتر بهنظر میرسید و کمی ترک خورد. گراویس نمیتوانست تَرَک ها را ببیند، اما میتوانست صدای ایجاد شدنشان را بشنود. وقتی که سنگ سوم خود را جدا میکرد، گراویس تصمیم گرفت بیشتر روی پاها تمرکز کند.
از طرف دیگر، عنکبوت شروع به عقبنشینی در جنگل کرد. بهنظر میرسید که این طعمه برایش خیلی دردسرساز است. گراویس آخرین سنگ را محض احتیاط پرتاب کرد و به شکم آن ضربه زد. ...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب صاعقه تنها راه است را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی

