صاعقه تنها راه است
قسمت: 45
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت 45 – وداع با راهزنان
جروس با صدایی بلند اعلام کرد: «منظورت چیه که باختی؟ تو حتی از هاله-ارادت استفاده نکردی. من با تمام قدرتم جنگیدم، اما تو این کارو نکردی. معلومه که من باختم.»
راهزنان شوکه شدند، اما بهزودی متوجه شدند که جروس درست میگوید. آنها قبلاً هاله-اراده گراویس را احساس کرده بودند و میدانستند که چه حس ترسناکی داشت. لازم نبود کسی تجربهجنگی زیادی داشته باشد تا بداند چقدر سرکوب میشود. در پایان، راهزنان با جروس موافق بودند. اگر گراویس هاله-اراده خود را آزاد میکرد، مبارزه کاملاً متفاوت پیش میرفت. بهاینترتیب، شگفتی آنها برای گراویس فقط افزایش یافت.
گراویس لبخند تلخی زد و گفت: « این فقط یه مبارزه تمرینی بود و نه واقعی. اگه برای زندگیت میجنگیدی، جور دیگهای هم مبارزه میکردی. ما نمیتونیم از طریق یه مبارزه تمرینی ساده برنده رو مشخص کنیم.»
جروس آهی کشید: «اشتباه میکنی. همه به اندازه تو به مبارزههای مرگوزندگی عادت ندارن. با قاطعیت میتونم بگم که از تمام توانم استفاده کردم. مبارزات تمرینی و واقعی برای من یکسانن.»
جروس با تلخی به آسمان نگاه کرد: «شاید فرق من و تو همین باشه. من برای مدت طولانی در آرامش زندگی کردم و فراموش کرده بودم که نزدیک بودن به مرگ چه حسی داره.»
گراویس شگفتزده شد. پذیرفتن اینکه شخص دیگری قویتر از شما است، کار سختی بود. گراویس واقعاً تحتتأثیر قدرت اراده جروس قرار گرفت. جروس تجربه مبارزاتی زیادی داشت و از اعتراف به نقاطضعف خود ابایی نداشت. در مجموع، او یک مبارز شگفتانگیزنگیز بود.
گراویس نیز آهی کشید. او خود را در جروس دید. اگر گراویس زمانی اشتیاق خود را از دست بدهد، آیا این همان چیزی است که او به آن تبدیل میشود؟ فردی با تجربهجنگی زیاد، درعینحال فلج شده از انگیزه حرکت رو به جلو؟ کسی که راحت زندگی میکرد و با جایی که درحالحاضر بود مشکلی نداشت؟
بااینحال، گراویس در جروس حسرت و پشیمانی را نیز دید. بدیهی بود که ج...
کتابهای تصادفی

