فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

صاعقه تنها راه است

قسمت: 43

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت 43 – خربزه مبدأ

گراویس دقیقاً می‌دانست که بهشت چه نقشه‌ای داشت. او را مجبور به یک زندگی در انزوا کرده و به‌او نشان داده بود که با ادامه دادن به تهذیب چه چیزی را از دست داده است. سارا، آنتونی، اعضای گیلد شکار، جویس و استادش و حتی راهزنان، همگی افراد خوبی بودند. اکثریت قریب‌به‌اتفاق افرادی که او با آن‌ها ملاقات کرده بود، افرادی مهربان و با قلب‌هایی پاک بودند.

آیا این تصادفی بود؟ البته‌که نه! در این دنیای ظالمانه، جایی‌که همه به دنبال قدرت بیش‌تر بودند، افراد خودخواه زیادی وجود داشتند. بااین‌حال، گراویس در سفر خود با افراد خوب زیادی آشنا شده بود. همگی با او مهربانی می‌کردند، حتی زمانی‌که او سرد و منزویانه رفتار می‌کرد. آنها سعی کردند او را در محافل خود بگنجانند، اما او همیشه مجبور بود آن‌ها را پس بزند.

دشمنان ضعیف و مردم دوستانه. بهشت واقعاً همه‌چیز را برای از بین بردن انگیزه او انجام داده بود. گراویس می‌دانست که بهشت چه می‌خواهد! بااین‌حال، مقاومت در برابر آن بسیار سخت واقع شد. به‌آرامی انگیزه او درحال از بین‌ رفتن بود.

تنها چیزهایی که باعث میشد گراویس ادامه دهد، خانواده و بازگشت نهایی او به دنیای خود بود. او فقط باید به‌اندازه‌کافی قدرتمند میشد و پس از آن، دیگر تنها نمی‌ماند. باید ادامه می‌داد! اگر الان متوقف می‌شد، استلا چه می‌گفت؟ پدرش چه می‌گفت؟ خب، احتمالاً پدرش می‌گفت که مشکلی نیست، امّا گراویس مطمئن بود که پدرش همچنان آهی از روی غم خواهد کشید.

پدرش مطمئناً امیدوار بود که یکی از فرزندانش به سطح او برسد. گراویس مطمئن بود که پدرش دلیل خوبی برای مبارزه با بهشت دارد. پدرش احتمالاً برای مدت بسیار طولانی زندگی کرده و هیچ‌کس جز بهشت در سطح او نایستاده بود. به شکلی عجیب، شاید او نیز احساس تنهایی می‌کرد، حتی اگر برای خود خانواده‌ای داشت.

گراویس دندان‌هایش را به‌هم فشار داد. نمی‌توانست الان متوقف شود! می‌خواست پیش خانواده‌اش برگردد! می‌خواست باعث افتخار پدرش شود! او آزادی می‌خواست! می‌خواست از بهشت انتقام بگیرد! بهشت همواره او را از نظر عاطفی شکنجه می‌داد. به جای از دست دادن انگیزه، نفرت گراویس نسبت‌به بهشت بیش‌تر افزایش یافت.

گراویس با چشمانی پر از نفرت به آسمان نگاه کرد. او تمام تنهایی خود را به نفرت و خشم تبدیل کرد. در مقطعی در آینده، گراویس بهشت را وادار می‌کند که تقاصش را پس دهد!

با انگیزه‌ای تازه به‌سرعت به اطراف فضای‌خالی نگاه کرد. باید دلیلی وجود می‌داشت که یک جانور اهریمنی رده‌پایین این‌جا بماند. پس از جست‌وجو، گراویس به‌سر...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب صاعقه تنها راه است را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی