فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

اپ بازیگر فیلم‌های ماورأطبیعی

قسمت: 177

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل ۱۷۵ برنده

تلفن همه بازیگران زنگ خورد.

[مردم پر از دسیسه هستند، آرزوها بی پایان است و زندگی فراتر از آن است. تبریک به همه کسانی که هنوز زنده اند. در این بازی مه آلود تاروت، شما تحقق خود را پیدا کرده اید.]

[فیلم بازی تاروت بطور بی نقصی به پایان رسید.]

[وای این آخرشه!! آه خیلی کامله من واقعا دوستش دارم.]

[شیه چی جاودانه است واوووو. گفتم که اون باید آخرین کسی باشه که باقی می مونه!]

[واوووووو مامان هیچوقت بهت شک نکرد پسر عزیزم. من خیلی بهت افتخار می‌کنم.]

[این بهترین فیلم ترسناکیه که امسال دیدم. من از قبل دو یا سه بار برای دیدنش رزروش کرده ام.]

[شیه‌چی واقعا عالیه. من کاملاً متقاعد شدم. من مشتاقانه منتظر کارهای فوق العاده اش توی آینده هستم.]

[کوتاه مدت ترین امپراتور فیلم تاریخ، جیانگ شو. من خوبم، خوبم.]

[هه، حداقل جیانگ شو یه امپراتور فیلم بود. ممکنه شیه‌چی قبل از تبدیل شدن به امپراتور فیلم کشته بشه.]

[طرفدارای جیانگ ‌شو حالا یادشون افتاده که اعتراض کنن؟ هه، اعتراف به خوب بودن بقیه اینقدر براتون سخته؟]

[عجله کنید و ارزیابی جامع رو انجام بدید آهههه. فیلم باید توی یه مرحله اونو به امپراتور فیلم ارتقا بده تا این سگا ساکت بشن.]

[در ضمن، فکر نمی‌کنید آخرین حرف های جیانگ شو عجیب بود.]

[به نظرم رسید شنیدم که شیه چی گفت «کاغذ خالی»؟ چیز خاصی در این مورد وجود داره؟]

[...لعنتی، من احساس می‌کنم این آیتم کمی آشناست.]

[آهه من کنجکاو هستم شیه چی چه آیتمی می گیره. کیفیتش باید حداقل قرمز اوج باشه درسته؟ کمان صلیبی تهی دیگه رفته. یعنی یه سلاح کشتار به شهرت شمشیر شیطان خونینه؟!!]

[اوه خدای من.]

بازیگرانی که هیچ آیتمی نگرفتند رفتند. در مقابل ویرانه های قلعه فقط یه شیائوشیائو و شیه‌چی ایستاده بودند. یه شیائوشیائو قبل از اینکه با خوشحالی لبخند بزند تعجب کرد. او در واقع یک آیتم در یک فیلم قرمز دریافت کرد. او فقط برای کمک به شیه‌چی وارد شده بود. نتیجه اکنون را می‌توان یک موفقیت بزرگ نامید.

شیه‌چی به آرامی سرش را تکان داد و وارد حالت حریم خصوصی شد. کمی سست به نظر می‌رسید.

جیانگ شو مرده بود و سازمان پِت در انتهای راه بود. نزدیک بود آرزویش را برآورده کند و برنامه را ترک کند. هرچقدر هم کیفیت آیتم همین الان خوب بود، ربطی به او نداشت. او حالا می‌خواست سریع فیلم را ترک کند، امتیاز را پس بگیرد تا برادرش را بگیرد و با خیال راحت بخوابد.

شیه‌چی فکر کرد : «این واقعا کسل کننده است.»

آنگاه یک بار سرش را بلند کرد و آیتم را در مقابل خود دید، حیرت در چهره او ظاهر شد. آیتم روبروی او کمی زیر کارت خورشید چرخید و ظاهری سفید و درخشان را منعکس کرد. شیه‌چی نمیتوانست بیشتر از این احساس آشنایی با آن آیتم داشته باشد. این… یک تکه کاغذ خالی بود.

چطور؟ قبلی به وضوح توسط او استفاده شد.

شیه‌چی اخم کرد و جلو رفت. او آیتم قرمز را گرفت و کاغذ را در دستش پیچاند. بعد از بررسی، اخمش عمیق‌تر شد. این در واقع کاغذ خالی بود، اما کیفیت آن به وضوح بالاتر از کاغذ قبلی بود. لحظه‌ای که بدنه کاغذ را لمس کرد، معنویت آن را احساس کرد.

مشخصات آیتم توسط برنامه ارسال شد. شیه ‌چی سرش را پایین انداخت و با حالتی کمی مبهوت نگاهی به نام آیتم جدید «کاغذ خالی» انداخت. او واقعاً یک کاغذ ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب اپ بازیگر فیلم‌های ماورأطبیعی را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی