فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

اپ بازیگر فیلم‌های ماورأطبیعی

قسمت: 30

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

[لعنت شوهر مرده‌ش رو تو اتاق خواب گذاشته. مگه چقدر دوستش داره؟]

[اون دیوونه‌س. حسش نمی‌کنید؟ ترسناکه. تو این روز گرم بازم صورتش رو لمس میکنه. فکر کنم زیر موم داره می‌پوسه.]

[درباره‌ش حرف نزنید، حس میکنم حتی بوش رو می‌شنوم.]

[اون قصد داره بدن زامبی رو برای اینکه روح رو توش قرار بده، قرض کنه؟]

[وای، اگه موفق شد میخواد با شوهر زامبی زناشویی کنه. نفرت انگیزه. فقط فکر کردن بهش باعث میشه سرم بسوزه.]

[صبر کن! اشتباه متوجه شدید! این فیلم عاشقان زامبیه یه بازی با کلماته. در گذشته روباه و زامبی بودند. حالا این خانوم ژائو و زامبی. اگه برنامه خانم ژائو موفقیت آمیز باشه، در آینده زامبی روح معشوق اون رو توی خودش داره و اون عاشق زامبیه. اگه برنامه خانم ژائو شکست بخوره، روباه معشوق زامبیه. این منطقیه. در هر صورت صرف نظر از نقطه مورد نظر، زامبی یه معشوق داره.]

[یعنی این یه خط اصلی دوگانه‌س؟ یه کم شبیهه، اما مگه خط اصلی دوگانه دوتا پایان نداشت؟ آه، یادم نمیاد. آخرین باری که یکیش رو نگاه کرم، 30، 40 سال پیش بود.]

دربان آن‌ها را به سمت ساختمانی با رنگ قرمز هدایت کرد.

11 طبقه و شبیه برج بود. خیز هر طبقه به سمت بالا و یک ردیف فانوس قرمز روی آن‌ها آویزان بود که باشکوه، ظریف و شاد بودند. پلاکی روی در قرار داشت که با حروف بزرگ روی آن نوشته شده بود "ساختمان بانوان".

لوون اخمی کرد: «به نظر نمیاد اینجا برای خواب باشه ...»

یان‌جینگ که نمی‌توانست ببیند با کنجکاوی پرسید: «چه شکلیه؟»

لوون سرخ شد و به دلایلی به شیه‌چی نگاه کرد. «یه کم شبیه فا+شه خونه‌س.»

شیه‌چی نگاهی به او انداخت و قبل از اینکه با لحن مسخره‌ای سئوال کند، لبخند زد: «چطور فا+شه خونه برای خواب نیست؟»

لوون دوباره سرخ شد.

یان‌جینگ که ترسیده و خودش را محکم گرفته بود: «من تنها باکره باقی مونده‌م. من یه گونه کمیابم. به این فکر نکن که دنبالم بیای!»

شیه‌چی و لوون که هر دو ساکت بودند اجازه دادند که یان‌جینگ "تنها" باکره باشد.

گروه وارد شدند و مردی با لباس بلند به استقبال آن‌ها رفت. این مرد در اوایل دهه 50 یا 60 سالگی خود بود. او بسیار لاغر و بسیار قدکوتاه بود، شبیه یان‌جینگ. کمی قوز داشت و چشمان کوچکش باعث می‌شد باهوش به نظر برسد.

مرد خندید. «خانم ژائو صبح به من دستور دادند. من بی‌صبرانه منتظر شما بودم، بالاخره اومدید. لطفا وارد بشید، من ساختمان رو بهتون نشون می‌دم.»

«من ژانگ‌لینو هستم، لی از لیی (سود/بهره) و نو از نوکای (برده). معنیش چیه؟ ارباب من کسیه که پول میده. من به خوبی از اونا مراقبت می‌کنم. خانم ژائو قبلا هزینه را پرداخت کرده. فقط کافیه یه شب اینجا استراحت کنید تا بتونید به جاده برگردید.»

چهره شیه‌چی کمی تغییر کرد.

این شخص نگفت "یک شب اینجا استراحت کن و فردا صبح به جاده برو." در عوض گفت: «یک شب اینجا استراحت کنید تا بتوانید به جاده بروید کلمات "فردا صبح" در آن گنجانده نشده بود و این معنای اضافی در خود داشت. پس اقامت یک شب در اینجا برای فرستادن آن‌ها به بهشت بود؟

فکرش را بکنید. اگر خانم ژائو از دست ژانگ‌لینو برای کشتن آن‌ها استفاده می‌کرد، انگیزه‌اش کاملا کافی بود. آن‌ها به او کمک کردند تا تابوت را حمل کند و احتمالا برخی از اسرار او را می‌دانستند که می‌توانست به او آسیب برساند. خانم ژائو تا زمانی که زنده بودند ناراحت می‌شد. مردگان راز را برای همیشه حفظ خواهند کرد.

بنابراین خانم ژائو انگیزه کافی برای کشتن آن‌ها داشت. او اصرار داشت آن‌ها را در اینجا مستقر کند که عمدی به نظر می‌رسید.

قیافه شیه‌چی تیره شد. او هر درخت یا بوته‌ای را به عنوان سرباز دشمن نمی‌دید. گمان نمی‌کرد همه نیت مخرب داشته باشند، اما نسبت به هر گونه حدس و گمان آزمایش نشده، محافظه کار بود.

ممکن بود ژانگ‌لینو تصادفا یا شاید عمدا این حرف را زده باشد. شیه‌چی هر دو احتمال را در نظر گرفت. نمی‌توانست برگردد. برنامه به آن‌ها دستور داده بود تا امشب را در ساختمان بانوان استراحت کنند و او فقط می‌توانست یک گام در مرحله پیش برود. دربان پس از اتمام کارش از همه خداحافظی کرد و رفت.

لوون و یان‌جینگ دیدند که شیه‌چی یک آن جدی‌تر و هوشیارتر شد.

ژانگ‌لینو در را بست و آن را از داخل قفل کرد. سپس نگاهی به آن‌ها کرد و لبخند زد: «میدونم به چی فکر می‌کنید. این ساختمون فا+شه خونه نیست، اینکه بهش فا+شه خونه بگید آلوده کردن اونه.»

تائوئیست ژوان‌چنگ همیشه سخت‌گیر، با...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب اپ بازیگر فیلم‌های ماورأطبیعی را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی