سیستم بقا
قسمت: 9
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
جیغغغغغغغ.!
بووووووق.!
زمین میلرزید، مردم ترسیده بودند و فرار میکردند،همههمه و سر صدا هیاهوی بزرگی به پا کرده بود، روبروی یک ستون در منطقه ی 15 شهر دو خودرو با سرعت زیاد و بر اثر ترس و بی دقتی تصادف کردند.
خودروی سواری T8 مشکی آتش گرفت، درست در جلوی آن یک بنتلی قرمز رنگ وضعیت بدتری داشت،جلوی بدنه کاملا له شده بود و حال راننده مشخص نبود، زن جوانی تقریبا 25 ساله از T8 پیاده شد و نگاهی به ماشینش انداخت. او آهی کشید و با استرس به سمت بنتلی حرکت کرد.
زندگی یک انسان از ماشین زیبایش ارزشمند تر بود، اما این همه از مهربانی او بود، اگر به خسارت حساب می شد مطمعنا ماشین گران تر بود.
دختر زیبا با موهای مشکی و چشمانی بنفش رنگ، مژه های بلند که خود را با رنگ زیبای چشم هایش تطبیق داده بودند. پوست صاف و سفید، بدنی کشیده و بالغ، در یک کلام بسیار کامل و تاثیر گذار بود.
چشم های آبی ای در این وضعیت به دختر زل زده بود، او متوجه نشد و به سمت درب بنتلی حرکت کرد. زمین میلرزید ولی این باعث توقف اراده او نشد.
کلیک.!
درب خودرو را باز کرد، صحنه ی وحشتناک و دلخراشی هم در دید او و هم چشمان آبی لرزان قرار گرفت. خون و شیشه های شکسته روی زمین پخش شده بود، بوی وحشتناکی می داد. راننده با چشم های باز روی صندلی نشسته بود و حرکت نمی...
کتابهای تصادفی



