فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

همترازی با خدایان

قسمت: 80

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

بعد از معرفی غرورآفرین هفایستوس، یو وون به دستکش سیاهی که در وسط اتاق بود خیره شد.

دستکش شکلی ساده با رنگ مشکی داشت. بیشتر شبیه یک دستکش پارچه ای بود تا یک دستکش فولادی.

یو وون فکر کرد: این کاینیه؟

او تعجب کرد. یو وون می‌دانست که هفایستوس همان کسی است که نام کاینی را روی نسخه‌ی اصلی هم گذاشته، اما فکر نمی‌کرد که همین نام را به نوع دیگری از آیتم هم بدهد.

خیلی هم عالی.

یو وون به «کاینی» جدید نزدیک شد. ظاهر آن با آیتمی که در گذشته می‌شناخت متفاوت بود.

دستکش در وسط هوا شناور بود و مانای سیاهی از آن بیرون می‌زد.

هفایستوس توضیح داد: «همونطور که خواسته بودی به شکل یه دستکش درستش کردم. کریستال به بخش بیرونیش چسبیده ولی نباید قابل دیدن باشه.»

یو وون نگاهی به شکل آیتم انداخت. با چشم غیرمسلح، این واقعاً یک دستکش معمولی بود که درست مثل همان چیزی بود که یو وون در گذشته دیده بود.

«تاج نامرئی» که هادس هم استفاده می‌کرد نیز یک کلاه سیاه ساده و بدون الگوهای خاص بود.

یو وون پرسید: «می تونم امتحانش کنم؟»

هفایستوس با خوشحالی گفت.«البته.» او مشتاق بود تا آیتمی که ساخته بود را در عمل ببیند. همیشه در این مواقع هفایستوس شادترین فرد کارگاه به نظر می‌رسید.

حس عجیبی داشت. علیرغم ظاهر پارچه مانند و صافش، حسی که یو وون در نوک انگشتانش احساس کرد چیزی بین فلز و پارچه بود. او هرگز چنین چیزی را لمس نکرده بود.

ولی بافت آن تنها چیزی نبود که عجیب بود.

«حسابی وزنش بالاست.»

«کاینی» آنقدر که به نظر می‌رسید روی دستش سبک نبود. حتی یک دستکش کاملاً فولادی هم اینقدر وزن نداشت.

هفایستوس پرسید: «خیلی نازکه، اینطور نیست؟»

«آره. تا جایی که نمی‌تونم باور کنم که با آدامانتیم ساخته شده.»

«من از هر چیزی که آورده بودی استفاده کردم.»

توضیح هفایستوس باعث شد یو وون با چشمانی پر از تعجب به «کاینی» نگاه کند.

دستکش در بهترین حالت فقط یک میلی متر ضخامت داشت و به بزرگ هم نبود، بنابراین طبیعتاً یو وون تصور می‌کرد که هفایستوس ممکن است از تمام آدامانتیمی که به او داده است استفاده نکرده باشد. اما بعد از اینکه گفته شد با تمام آدامانتیوم داده شده ساخته شده ، وزن سنگین آن معنا پیدا کرد.

اون حتما یه‌جوری حجمشون رو فشرده کرده.

دستکش باز هم سبکتر از آدامانتیمی بود که یو وون در ابتدا به او داده بود. این دستکش فقط خیلی سنگین تر از چیزی بود که به نظر می‌رسید.

یو وون بار دیگر از مهارت‌های هفایستوس غافلگیر شد و «کاینی» را روی دست خود نصب کرد.

و در آن لحظه…

فووش-!

دید او در یک لحظه تغییر کرد.

انباری که قبلاً تاریک بود اکنون کاملاً سیاه به نظر می‌رسد.

یو وون احساس می‌کرد که دوباره گرفتار مهارت هیپنوس شده.

نه، این حتی از اونم تاریک‌تره...!

یو وون از تغییر ناگهانی محیط غافلگیر نشد و کاینی را از دستش خارج نکرد.

این یک تست از طرف «کاینی» بود.

باز شدن-

فضایی در مقابلش باز شد و یک چشم زرد بزرگ نمایان شد.

اندازه‌ی آن چشم بسیار بلندتر از یو وون بود و چشم در حالی که به یو وون خیره شده بود چند بار پلک زد.

«تو... کی؟»

چشم سوالی را که می‌خواست را از یو وون پرسید.

یو وون از اینکه کاینی می‌توانست صحبت کند، حتی اگر با صدایی لرزان و ترک خورده، شوکه شده بود.

«کیم یو وون.»

«یه زمان دیگه. از اونجا. عجیبه...»

یو وون که هنگام ظاهر شدن چشم غول پیکر از شوکه نشده بود، حالا واقعا در شوک بزرگی بود. او نمی‌توانست کاملاً حرف او را بفهمد زیرا در بخش‌های شکسته صحبت می‌کرد، اما چیزی که گفت یو وون را غافلگیر کرد.

یک زمان دیگر.

یو وون با تعجب فکر کرد: این چیز دیگه چیه؟

از «کاینی» که از «کریستال تاریک الهی» ساخته شده بود و سه گنج مقدس دیگر الیمپوس اطلاعات زیادی در وجود نداشت.

همه‌ي آنها در تهاجم خدایان خارجی ناپدید شده بودند و تنها چیزی که یو وون می‌دانست اطلاعات کوچک و ناچیزی بود که از کرونوس شنیده بود.

یو وون پرسید: «تو کی هستی؟»

«من. چشمم. صحبت. نه دهان.»

«همم پس میگی تو فقط یه چشمی و دهن نداری، برای همینم نمی‌تونی حرف بزنی؟»

چشم جوابی نداد.

او یک هم صحبت بس...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب همترازی با خدایان را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی